a bit much


کمی زیاده، بیش از حد

پیشنهاد کاربران

**English:** "A bit much" is used when something is excessive, unreasonable, or too difficult to handle. It can refer to actions, behaviors, emotions, or situations that feel overwhelming or unfair.
**Farsi:** "A bit much" زمانی استفاده می شود که چیزی بیش از حد، غیرمنطقی یا سخت برای تحمل باشد. این عبارت می تواند به اعمال، رفتارها، احساسات یا شرایطی اشاره کند که طاقت فرسا یا ناعادلانه به نظر می رسند.
...
[مشاهده متن کامل]

### **10 Complex Sentences with Farsi Translations:**
1. **Waking up at 5 a. m. every day just to exercise feels like a bit much for me. **
بیدار شدن هر روز ساعت ۵ صبح فقط برای ورزش کردن، برای من کمی بیش از حد به نظر می رسد.
2. **I know she was upset, but yelling at everyone in the office was a bit much. **
می دانم که ناراحت بود، اما سر همه در دفتر داد زدن کمی بیش از حد بود.
3. **Although I enjoy spicy food, adding five chili peppers to the soup was a bit much. **
با اینکه غذای تند را دوست دارم، اما اضافه کردن پنج فلفل چیلی به سوپ کمی بیش از حد بود.
4. **Asking me to finish three reports in one day is a bit much, even for a fast worker like me. **
از من خواستن که سه گزارش را در یک روز تمام کنم، حتی برای کسی مثل من که سریع کار می کند، کمی بیش از حد است.
5. **She loves attention, but posting fifty selfies in one day seems like a bit much. **
او توجه را دوست دارد، اما گذاشتن پنجاه عکس سلفی در یک روز کمی بیش از حد به نظر می رسد.
6. **While I understand his frustration, his reaction to a simple mistake was a bit much. **
با اینکه ناامیدی او را درک می کنم، اما واکنش او به یک اشتباه ساده کمی بیش از حد بود.
7. **Since we already had a big dinner, ordering three desserts felt like a bit much. **
از آنجایی که قبلاً یک شام سنگین خورده بودیم، سفارش سه دسر کمی زیادی بود.
8. **She expected him to remember every detail of their first date, which seemed a bit much. **
او انتظار داشت که او تمام جزئیات اولین قرارشان را به یاد بیاورد، که کمی بیش از حد به نظر می رسید.
9. **Although the movie was interesting, three hours of nonstop action felt like a bit much. **
با اینکه فیلم جالب بود، اما سه ساعت اکشن بدون وقفه کمی زیادی به نظر می رسید.
10. **Having to work overtime every weekend without extra pay is definitely a bit much. **
مجبور شدن به کار اضافه در هر آخر هفته بدون حقوق بیشتر قطعاً کمی بیش از حد است.
chatgpt

More than is reasonable; a bit too much
به عنوان صفت برای یه شخص به کار میره که به صورت افراطی رفتاری رو نشون میده و غیرعادی رفتار می کنه که آزاردهنده است. بسته به موضوع بحث می تونه جوگیر، عقده ای، بی شعور یا بی ملاحظه معنی بشه.
می تونه " بیش از حد" یا "از حد خارج شده" هم ترجمه بشه.
...
[مشاهده متن کامل]

She's always so loud and energetic, it can be a bit much sometimes.
his constant need for attention can be a bit much.
I found him a bit much' with his constant jokes.

ترجمه ۱: کمی زیاد از حد، کمی بیش از حد
ترجمه ۲: کمی آزاردهنده
ترجمه ۳: ناعادلانه، غیرمنصفانه
ترجمه عامیانه: یه خورده زیاده رویه، نامردیه
یه خورده زیاده رویه
آزاردهنده

بپرس