be worth sth��������� ارزش . . . دارد
be worth it������������ ارزشش را دارد
be worth doing���� ارزش انجام دادن اش را دارد
10/€50/�300, etc. worth of sth
به اندازه/ به ارزش. . . . ( لباس، گندم، طلا )
... [مشاهده متن کامل]
۳۰۰پوند معادلش گندم ( ۳۰۰ پوند متناظر ش گندم )
۵۰ یورو معادلش طلا ( ۵۰ یورو متناظر ش طلا )
۱۰ دلار معادلش لباس ( ۱۰ دلار متناظر لباش )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
✍ نکته: دو عبارت زیر مترادف هستند با یک تفاوت کوچک:
Gold worth $300 طلا به ارزش۳۰۰ دلار
$300 worth of golden سیصد دلار معادلش طلا
در اولی: طلا داری و مبلغ اش را اعلام می کنی.
در دومی : دلار داری و معادل طلای آن را اعلام می کنی.
( برعکس هم هستند )
be worth it������������ ارزشش را دارد
be worth doing���� ارزش انجام دادن اش را دارد
به اندازه/ به ارزش. . . . ( لباس، گندم، طلا )
... [مشاهده متن کامل]
۳۰۰پوند معادلش گندم ( ۳۰۰ پوند متناظر ش گندم )
۵۰ یورو معادلش طلا ( ۵۰ یورو متناظر ش طلا )
۱۰ دلار معادلش لباس ( ۱۰ دلار متناظر لباش )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
✍ نکته: دو عبارت زیر مترادف هستند با یک تفاوت کوچک:
Gold worth $300 طلا به ارزش۳۰۰ دلار
$300 worth of golden سیصد دلار معادلش طلا
در اولی: طلا داری و مبلغ اش را اعلام می کنی.
در دومی : دلار داری و معادل طلای آن را اعلام می کنی.
( برعکس هم هستند )
او به ارزش ( به اندازه ی ) ۲۰۰ دلار لباس خرید.
She bought $200 worth of clothes.
€50 worth of golden��� به ارزش ) به اندازه ۵۹ یورو طلا )
€50 worth of wheat��� به ارزش ) به اندازه ۵۰ یورو گندم )
€50 worth of rice�������� به ارزش ) به اندازه ۵۰ یورو برنج ) ��
€50 worth of golden��� به ارزش ) به اندازه ۵۹ یورو طلا )
€50 worth of wheat��� به ارزش ) به اندازه ۵۰ یورو گندم )
€50 worth of rice�������� به ارزش ) به اندازه ۵۰ یورو برنج ) ��