عه عهعهادعهادهعهارعهارهعهانعهبعهباءعهبیعهخععهدعهد احوال ابتداعهد الستعهد بستنعهد پیوستنعهد جدیدعهد حضوریعهد درستعهد ذهنیعهد ذکریعهد شکستنعهد شکنعهد شکنیعهد عتیقعهد فلزعهد قدیمعهد گرفتنعهد گسستنعهد نامچهعهد نبشتنعهد نوشتنعهد کردنعهدانعهدگسلعهدنامهعهدهعهده برائیعهده بندیعهده دارعهده داریعهده شدنعهدیعهدینعهرعهرهعهعخعهعههعهمهعهنعهنه