دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در لغت نامه دهخدا با حرف س - صفحه 109
سفیدکاسه
سفیدکمر
سفیدکوه
سفیر
سفیر کبیر
سفیره
سفیط
سفیف
سفیفه
سفیق
سفیقه
سفین
سفینه
سفینه کردن
سفیه
سفیهی
سفیک
سق
سقا
سقاء
سقائف
سقاءه
سقائی
سقاب
سقابالا
سقاپائین
سقات
سقاخانه
سقار
سقاط
سقاع
سقاقلوس
سقال
سقالبه
سقاله
سقام
سقانلیق
سقاواز
سقای
سقای مرغان
سقایت
سقایت کردن
سقایی
سقایی کردن
سقب
سقبنجه
سقبه
سقبوشه
سقت
سقح
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114