دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در لغت نامه دهخدا با حرف ز - صفحه 62
زنانیدن
زنانیر
زناه
زناوی
زنب
زنبا
زنبار
زنباع
زنباعه
زنباق
زنباقی
زنبر
زنبراق
زنبرک
زنبری
زنبریه
زنبط
زنبع
زنبغ
زنبغل
زنبغول
زنبق
زنبقی
زنبل
زنبلان
زنبلک
زنبه
زنبوج
زنبور
زنبور چی
زنبور خانه
زنبور کاتب
زنبوره
زنبورک
زنبورک و پاسگان
زنبوری
زنبوریه
زنبوط
زنبوع
زنبوک
زنبیر
زنبیل
زنبیل اباد
زنبیله
زنپان
زنتا
زنتبیل
زنتپیل
زنتره
زنتنبور
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67