لغت نامه دهخدا با حرف د - صفحه 106

دیکشنری مترجم بپرس

فهرست واژگان در لغت نامه دهخدا با حرف د - صفحه 106

دست میسان دست نابرده دست نارس دست نارسیدنی دست ناکرده دست نخوردگی دست نخورده دست نشان دست نشاندگی دست نشانده دست نشین دست نقد دست نگاه داشتن دست نگر دست نگری دست نگه داشتن دست نما دست نماز دست نماز گرفتن دست نمودن دست نهادن دست نوردیدن دست نوشت دست نویس دست نیامدن دست نیامدنی دست و رو شوئی دست و رو شوری دست وا کردن دست واداشتن دست ورجن دست ورز دست ورزی دست ورنج دست ورنجن دست وضو دست کانچ دست کج دست کجی دست کردن دست کرده دست کژ دست کژی دست کسب دست کشت دست کشی دست کشیدن دست کشیده دست کله دست کمان کردن

102 103 104 105 106 107 108 109 110 111