دست از کار کشیدن و نوعی اعتراضدست اشناندست افزاردست افزار اشپز و نجاردست افزار باغباندست افزار بنایاندست افزار نجاردست افزار نجار و اشپزدست افزار نجار و بنا و سنگتراشدست اموزدست به دامن شدندست به کاری زدندست به یخه شدندست پیدا کنددست پیدا کنیدست پیماندست تازیدست خدادست خط خوشدست دادندست دادن بایکدیگردست دراز کردندست درازیدست درددست دوم فروشدست زدن به چیزی مقدس که ممنوع باشددست سپید و روشن است کنایه از دست حضرت موسیدست سودندست شیمیاییدست عربدست گره کردهدست گیلانیدست مالیدندست نخوردهدست نوشتهدست هادست های عربدست و پای بی حرکتدست و پای خود را گم کردندست و پایی که بی حرکت باشددست و پنجه نرم کردندست کشیدن به چیزیدست کمدست یازیدست یافتن به هدفدستار و عمامهدستاویز یا بهانهدستبرد به غذادستبند زنانهدستبند و النگو