به رنگ خونبه رنگ قیربه رو خوابیدهبه رو دراز کشیدهبه روخفتهبه روز و طبق مدبه روی دست نشاید کشیدبه زبان اصلی کیشی است که باعث ختم بازی می شودبه زبان اوردن و تکلمبه زودیبه زور و اجباربه ستوه امدنبه سرزمین هم می گویندبه سرعت کاری را انجام دادنبه سرقت برد و دزدیدبه سلول هایی از جانوران پرسلولی گفته می شود که دارای دو سری کروموزوم یا به اصطلاح دیپلوئید می باشندبه سن کمال و میانسالی رسیدهبه سوره هایی که در مکه ناز ل شده یا گفته می شودبه سویبه سیاهی لشکر فیلم ها گفته می شودبه سیگار زنندبه سیگار می زنندبه شتاب رفتنبه شخصی پناه بردن و متوسل شدنبه شده از بیماریبه شمار اوردنبه شوق امدنبه شوق اورندهبه شک انداختنبه شکل طاقبه شکل کرهبه شکم افتادهبه شکم خوابیدهبه شیوه ا شرافبه شیوه دوستانبه شیوه نوشتاری سخن گفتنبه صراحت سخن گفتنبه صف و چیده شدهبه صورت پیشبینی نشده یا تصادفیبه صورت جدیبه صورت جدی و برابر با تشریفاتبه صورت جدی و برابر با مقررات و تشریفاتبه صورت جمعیبه طرف زمین امدنبه طور اشکار دشمنی و مخالفت کردنبه طور خالصبه طور رسمیبه طور قطــع و یقینبه طور ناگهانیبه عقب انداختن