بدکار و جانیبدکار و شریربدکارانبدکارترینبدکردار و بی ایینبدیبدی و فسادبدی کردنبدیعبذربذر کتانبذر یا هستهبذلبذله گوبذله گو و طنازبربر اســب نشســتهبر امدگی ته کفشبر بند کفش میزنندبر حسب ضرورتبر روی پاکت نامه میچسبانندبر سر انگشتان می رویدبر سر دوستان ننهیدبر شانه هر کس می نشست خوشبخت می شدبر عهده گیرنده و ضامنبر عکس و معکوسبر و ثمربر کس مگوییدبر کنار کردنبرا یا برندهبرائت خواستنبرابربرابر ۲ ۵۴ سانتی متربرابر بابرابر با همبرابر پارسی ایفونبرابر در قدر و مرتببرابر در قدر و مرتبهبرابر در وزنبرابر روزبرابر هزار کیلوبرابر و مساویبرابر یا مقابلبرابر یکدیگربرابر یکسالبرابریبرابری و همسانیبرادربرادر اصفهانیبرادر بزرگ موسی