به فرمان شه چنگ را ساز کرد دَرِ دُرجِ گوهر ز لب باز کرد ✏ «نظامی»
نقابی نه بر صفحهٔ رویشان نه باک از برادر نه از شویشان ✏ «نظامی»
بپذرفتنش حلقه در گوش کرد چو پذرفت نامش فراموش کرد ✏ «نظامی»
تنگی پسته شکرشکنش بوسه را راه بسته بر دهنش ✏ «نظامی»
چون دعا گفت بر سریر بلند برگشاد از عقیقْ چشمهٔ قند ✏ «نظامی»
از سر عشوه باده میخوردم بر سر تابه صبر میکردم ✏ «نظامی»
از سر عشوه باده میخوردم بر سر تابه صبر میکردم ✏ «نظامی»
پاسخم داد کامشبی خوش باش نعل شبدیز گو در آتش باش ✏ «نظامی»
چو عنوان گاه عالم تاب را دید تو گفتی سگگزیده آب را دید ✏ «نظامی»
بخور کاین جام شیرین نوشبادت بجز شیرین همه فرموشبادت ✏ «نظامی»