به گفتن چه حاجت که هنگام کار هنرهای خود را کنند آشکار ✏ «نظامی»
بر و غبغبی کاب ازو میچکید بر آتش بر آب معلق که دید؟ ✏ «نظامی»
سر بیزبان کاو به خون تر بود به است از زبانی که بی سر بود زبان را نگهدار در کام خویش نفس بر مزن جز به هنگام خویش زبان به که او کامداری کند چو کامش رسد کامگاری کند زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام ✏ «نظامی»
سپهدار چین شهریار ختن رسولی برآراست از خویشتن ✏ «نظامی»
حضرت عطار نیشابوری : گر تو خلوتخانهٔ توحید را محرم شوی تاج عالم گردی و فخر بنی آدم شوی سایهای شو تا اگر خورشید گردد آشکار تو چو سایه محو خورشید آیی و محرم شوی جانت در توحید دایم معتک ...
ز گلبام شبابهٔ زند باف دریده صبا شعر گل تا به ناف ✏ «نظامی»
در مروت ابر موسیی بتیه کآمد از وی خوان و نان بی شبیه تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند ✏ �مولوی�
ز بس کوههٔ گاو و ماهی چو کوه شده در زمین گاو و ماهی ستوه ✏ نظامی
هم خویش را بیگانه کن، هم خانه را ویرانه کن، وآنگه بیا با عاشقان همخانه شو؛ همخانه شو معنی و مفهوم و منظور از خویش بیگانه شدن چیست؟ و کدام خانه می بایست ویران شود ؟ عاشقان کیستند و هم خانه شدن با ایشان چگونه است؟
منظور و مفهوم این چند بیت از ' نان و حلوا' شیخ بهائی ،( گنجور) چیست؟ علم عاشقی؟ مگر عشق در علم می گنجد ؟ آیا یعنی عشق ، راه عشق ، عاشق و رسیدن به معشوق ، مشخص و ثابت ش ...