پرسش خود را بپرسید
٣ رأی
تیک ٤ پاسخ
١٣٤ بازدید

ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارد من ابلهانه گریزم به آبگینه حصار زمانه مرد مصاف است و من ز ساده دلی کنم به جوشن تدبیرِ وهم، دفع مَضار                   عُرفی

١ هفته پیش
٢ رأی
تیک ٣ پاسخ
١٧٣ بازدید

| از آتش سودایت، دارم من و دارد دل ‏داغی که نمی‌بینی، دردی که نمی‌دانی ‏- رهی معیری  

٣ هفته پیش
١ رأی
تیک ٢ پاسخ
٦٥ بازدید

 گر چه کاشانۀ دل، خاص غم مهر تو نیست پس، چرا مهر تو را بر در این خانه زدند؟ شاطرعباس صبوحی

٣ هفته پیش
٢ رأی
١ پاسخ
١١٧ بازدید

کم گوی  و جز مصلحت خویش مگوی  چیزی که نپرسند تو از پیش نگوی  دادند دو گوش یک زبانت ز آغاز    یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی   

٣ ماه پیش
٢ رأی
٣ پاسخ
١٠٠ بازدید

زندگی می کشد آخربه کجاکارت را بایدازدورتماشابکنی یارت را روزدیدارخودت رابه ندیدن بزنی شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را عاشقش باشی و تا عشق، خریدارت شد دور سازی خودت از خویش خریدارت را دوستش داشته باشی و نبیند هرگز «دوستت دارم» در سینه گرفتارت را

٣ ماه پیش
١ رأی
٣ پاسخ
١٥٢ بازدید

چو کسب علم کردی در عمل کوش که علم بی عمل زهری است بی نوش

٤ ماه پیش
١ رأی
٠ پاسخ
٩٤ بازدید
با پاسخ به این پرسش مدال نقره
برنز
دریافت کنید.

بزم تو را شمع و گل خستگی بوتراب ساز تو را زیر وبم واقعه کربلا

٤ ماه پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
١٣٦ بازدید

گفت ای عنقای حق جان را مطاف شکر که باز آمدی زان کوه قاف ای سرافیل قیامتگاه عشق ای تو عشق عشق و ای دلخواه عشق اولین خلعت که خواهی دادنم گوش خواهم که نهی بر روزنم ✏ «مولانا»  

٥ ماه پیش