پرسش خود را بپرسید
١ رأی
٠ پاسخ
١٦ بازدید

نخستین بار که در برابرِ چشمان‌ام هابیلِ مغموم از خویشتن تازیانه‌خورد شش‌ساله بودم. و تشریفات سخت درخور بود: صفِ سربازان بود با آرایشِ خاموشِ پیاده‌گانِ سردِ شطرنج، و شکوهِ پرچمِ رنگین‌رقص و داردارِ شیپور و رُپ‌رُپه‌یِ فرصت‌سوزِ طبل تا هابیل از شنیدنِ زاری‌یِ خویش زردرویی نبرد.  

٤ روز پیش
١ رأی
٠ پاسخ
١٤ بازدید

ر پنج ساله‌گی هنوز از ضربه‌یِ ناباورِ میلادِ خویش پریشان بودم و با شِقشِقه‌ی لوکِ مست و حضورِ ارواحی‌یِ خزنده‌گانِ زهرآگین برمی‌بالیدم بی ریشه بر خاکی شور در برهوتی دورافتاده‌تر از خاطره‌یِ غبارآلودِ آخرین رشته‌یِ نخل‌هابرحاشیه‌یِ آخرین خشک‌رود. سایت ادبیات ایران و جهان بدون سانسور AFSON.blog.ir

٤ روز پیش
١ رأی
١ پاسخ
١٩ بازدید

من بامدادم سرانجام خسته  بی آن که جز با خویشتن به جنگ برخاسته‌باشم.  هرچند جنگی از این فرساینده‌تر نیست، که پیش از آن که باره برانگیزی  آگاهی  که سایه‌یِ عظیمِ کرکسی گشوده‌بال بر سراسرِ میدان گذشته‌است: تقدیر از تو گُدازی خون‌آلوده در خاک کرده‌است و تو را  از شکست و مرگ  گزیر نیست.  

٤ روز پیش
١ رأی
٠ پاسخ
٥٢ بازدید
با پاسخ به این پرسش مدال نقره
برنز
دریافت کنید.

من شعر احمد شاملو و کنایه عمویادگار خوابی یا بیدار رو میدونم  ولی خب چرا عمو یادگار؟ زن عمو نه؟ یعنی نملا ریشه اش چیه؟ از کجا اومده؟ 

٢ ماه پیش
١ رأی
١ پاسخ
٩٤ بازدید
چند گزینه‌ای
٢ رأی
٢ پاسخ
٢٠٧ بازدید

 شاملو این شعر برای چه کسی سرود؟ ياران ناشناخته ام چون اختران سوخته چندان به خاك تيره فرو ريختند سرد كه گفتي ديگر، زمين، هميشه، شبي بي ستاره ماند

١ سال پیش
٠ رأی
تیک ١ پاسخ
٣٢٨ بازدید