واژه پارس قائم درچه زمان به خود معنا گرفته؟
کسی مترادف انگلیسی این کلمه رو میدونه چی میشه
من دنبال یه متنم که توش از این اصطلاح استفاده شده باشه (مثلا چسبوندمش گَلِ دیوار) اما پیدا نمیکنم. مطمئنم شنیدم این اصطلاح رو، ولی مثال براش پیدا نمیکنم. کسی میتونه کمک کنه؟ شک کردم اصلا همچین اصطلاحی کسی شنیده یا نه
لبالب کرده ساقی جام چون نوش پیاشی کرده مطرب نغمه در گوش ✏ «نظامی»
سلام معنی identically satisfied را در آن جمله که در عکس علامت زده ام متوجه نمیشوم ،ممنون
ز دَه گویی به دَه سویی است ناورد ز یکگویی به یک گویی رسد مرد ✏ «نظامی»
ز گریه بلبله وز ناله بلبل گره بر دل زده چون غنچهٔ گل ✏ «نظامی»
نه صبر آن که دارد برگ دوری نه برگ آن که سازد با صبوری ✏ «نظامی»
بر او زد پیل پای خویشتن را به پای پیل برد آن پیلتن را ✏ «نظامی»
ملک بر تنگ شکر مُهر بشکست که شکر در دهان باید نه در دست ✏ «نظامی»