ز دَه گویی به دَه سویی است ناورد ز یکگویی به یک گویی رسد مرد ✏ «نظامی»
ز گریه بلبله وز ناله بلبل گره بر دل زده چون غنچهٔ گل ✏ «نظامی»
نه صبر آن که دارد برگ دوری نه برگ آن که سازد با صبوری ✏ «نظامی»
بر او زد پیل پای خویشتن را به پای پیل برد آن پیلتن را ✏ «نظامی»
ملک بر تنگ شکر مُهر بشکست که شکر در دهان باید نه در دست ✏ «نظامی»
عبیر ارزان ز جعد مشکبیزش شکر قربان ز لعل شهدخیزش ✏ «نظامی»
چو چشم تیر گر جاسوس گشتم به دکان کمان گر برگذشتم ✏ �نظامی�
طرار کیست ؟ چگونه کلاه از سر مه بر می دارند ؟ چگونه به یک عربده ، فلک را به چرخ آرند؟چگونه ساقی اند اما بی انگور؟ در روز گندم درو می کنند و در شب جو می کارند؟کجا میشه پیداشون کرد که به خدمتشون رفت؟بق ...
موبی دیک ترجمه صالح حسینی: "جسارت به خرج میدهند با تور به گرفتن زودباله دست مییازند."
بدان آمد که صد بار افتد از پای به صنعت خویشتن میداشت بر جای ✏ «نظامی»