چو سر پیچید، گیسو مجلس آراست چو رخ گرداند، گردن عذر آن خواست ✏ «نظامی»
چو چشم تیر گر جاسوس گشتم به دکان کمان گر برگذشتم ✏ �نظامی�
سعادت خواجه تاشِ سایهٔ تو صلاح از جملهٔ پیرایهٔ تو ✏ «نظامی»
چون غنچه تصویر، دلم جمع ز تنگی است امید گشایش ز نسیم سحرم نیست آیا در مصراع اول آرایه پارادوکس وجود داره؟؟ دلیل بر اثبات حرفتون؟؟
یکی از طوق خود مه را شکسته یکی مه را ز غبغب طوق بسته ✏ «نظامی»
سمنبر غافل از نظارهٔ شاه که سنبل بسته بد بر نرگسش راه ✏ «نظامی»
دل سرگشته را دنبال برداشت به پای خود شد آن تمثال برداشت در آن آیینه دید از خود نشانی چو خود را یافت بیخود شد زمانی ✏ «نظامی»
می سرخ از بساط سبزه میخورد چنین تا پشت بنمود این گل زرد چو خورشید از حصار لاجوردی علم زد بر سر دیوار زردی چو سلطان در هزیمت عود میسوخت علم را میدرید و چتر میدوخت عنان یک رکابی زیر میزد دو دستی با فلک شمشیر میزد چو عاجز گشت ازین خاک جگرتاب چو نیلوفر سپر افکند بر آب ✏ «نظامی»
می سرخ از بساط سبزه میخورد چنین تا پشت بنمود این گل زرد ✏ «نظامی»
در بیت«دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است» چه ارایه ای به کار رفته است؟ الف) عکس ب) متناقض نما پ) اسلوب معادله ت) ایهام