در مصراع " تا چراغ از تو نگیرد دشمن " منظور از چراغ چیست ؟
برخی میگن که گویش همان لهجه در عربی است ولی ما لهجه رو در زبانشناسی چیزی جدا از گویش میدونیم، میخوام بدونم معادلی ساخته شده برای اون در فارسی؟!
میشه جمله ی زیر و به نثر امروزی برگردونید صفتِ یقین، شیخ کامل است ظنّهای نیکویی راستِ مریدان او شد
معنی متضاد و برابر پارسی کلمه بنا به باور
تیکه شعر : "می زنم نفس در هوای تو " کنایه از چیه؟
منظور مولانا در این متن چیه ؟ ما همچون کاسهایم بر سر آب؛ رفتنِ کاسه بر سر آب به حکم کاسه نیست، به حکم آب است
مفهوم بیت اخر این رباعی از خیام: چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ می نوش که بعد از من و تو ماه بسی از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ
کلمه تی که توصیف کننده ادم بی فایده و بی ثمر باشد
پنداشتی با زبان بی زبانی میخواهد عرض تبریک تهنیت کند لطفا معنای این جمله رو بگین