پرسش خود را بپرسید

اثیر در ادبیات فارسی به چه معنایی به کار رفته است؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
بازدید
١,١١١

ناصرخسرو - جامع الحکمتین:
اگر گوید حد طبیعت چیست گوییم قوتی است از قوتهاء نفس اندر ارکان چهار گانه کار کن اگر گوید <b>«اثیر»</b> چیست گوییم هوای گرم است بزیر فلک ماهاگر گویدزمهریرچیست گوییم هوای سرد است زیر آن کره <b>«اثیر»</b> اگر گوید ابر چیست گوییم مجموع بخارست و بخار گفتیم که آتش است با آب آمیخته…

عالم جسمی کلی است و مر این همه اجسام را میل سوی مرکز عالم است و جزوهای سطح فرودین از آتش اثیر به مرکز نزدیک ترند و ایشان بر سطح هوا تکیه کرده اند و بازداشته مر دیگر جزوها را که از آتش برتر از ایشان اند از فرود آمدن به جای ایشان و هر چه از آن سطح فرودین برتر است همه مهورند و به هر دو قول درست است…

فرودین جزوهای زمین مر جزوهای برین را چو ستون ها گشته اند و خاک به جملگی مر آب را ستون گشته است – از بهر آنکه آب بر سر خاک ایستاده است – و هوا بر سر آب افتاده است و آب مر هوا را ستون گشته است تا هوا به مرکز نرسد و باز آتش اثیر بر سر هوا افتاده است و هوا مر آتش را ستون گشته است تا آتش به مرکز نرسد و باز فلک بر سر آتش اثیر افتاده است و اثیر به زیر او اندر ستون گشته است تا فلک بر هوا نیفتد هم چنان که هوا به زیر آتش اندر است تا آتش بر آب نیفتد و آب به زیر هوا اندر ستون گشته است تا هوا بر سر خاک نیفتد و خاک به زیر آب اندر ستون گشته است تا آب به مرکز عالم نرسد و جزوهای خاک مر یکدیگر را ستون ها گشته اند تا عالم چنین به تدبیر حکیم بر پای شده است و بیشتر از مردمان از این حال آگاه نیستند…

نفس موجود نشود تا اندر این عالم نیاید بر این مرکز که اندر میانه آتش اثیر است چنانکه به ظاهر آیت همی گوید نیست از شما کسی مگر که اندر آتش آید بدین سبب گفتند گروهی از اهل شریعت که آتش اثیر دوزخ است و گذشتن نفس از او به علم است و ماندن نفس اندر او به جهل است و ستارگان فریشتگان اند که گرد دوزخ گرفته اند و نگذارند فاسقان را که از دوزخ بیرون شوندو عالم نفس بیرون از این دایره جسم است و آن است که بهشت نام است…

مولوی:
عیسیی که برگذشت او از اثیر
با غم سرماش و یا گرما چه کار…

ما کر و فر سعادت نه ز کیوان داریم
آتش دولت ما نیست ز خورشید و اثیر
سبحات رخ تابنده ز سبحان داریم

خاکیان رو به اثر آوردند
من ز اثیرم به اثر می نروم
ای دو دیده ز نظر دورم کن

پرتو آتش بود نه عین آن
عین آتش در اثیر آمد یقین
پرتو و سایه ویست اندر زمین

سود نبود در ضلالت ترک تاز
من نجویم زین سپس راه اثیر
پیر جویم پیر جویم پیر پیر

خسرو صادقی بروجنی:
رومانِ بو ف کور جهشی در تاریخ رُمان نویسی ایران است . راوی در پایان این رمانِ دو بخشی ، دو چهره از یک زن واحد را به قتل می رساند .او که قربانی وسواس‌های روانی است، توانایی برقراری رابطه با شخصیت زن رمان را نمی یابد . زنِ «لکاته» و «فرشته» در قصه های قدیم در این رمان در شخصیت یک زن متبلور می شود . نویسنده انزجار خود را از «زنان لکاته» و زمینی ابراز می کند ولی در ضمن قادر به ارتباط با «زنِ اثیری» که بر ساختهٔ ذهنی اوست نمی‌شود.

٦,٣٢٩
طلایی
٠
نقره‌ای
٣٩
برنزی
٩٨

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

در ادبیات فارسی، اثیر به دو معنای اصلی به کار رفته است:

  • معنای اول: اثیر به معنای «هوای گرم و رقیق» است که در بالای فلک ماه قرار دارد. این معنا برگرفته از نظریه‌های فلسفی و علمی قرون وسطی است که بر اساس آن، جهان از چهار عنصر تشکیل شده است: خاک، آب، هوا، و آتش. اثیر بالاترین عنصر موجود در جهان است و به عنوان «عنصر پنجم» نیز شناخته می‌شود.
  • این معنا از اثیر در آثار ناصرخسرو، مولانا، و سایر شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان به چشم می‌خورد. برای مثال، ناصرخسرو در جامع الحکمتین می‌گوید:

    «عالم جسمی کلی است و مر این همه اجسام را میل سوی مرکز عالم است و جزوهای سطح فرودین از آتش اثیر به مرکز نزدیک ترند و ایشان بر سطح هوا تکیه کرده اند و بازداشته مر دیگر جزوها را که از آتش برتر از ایشان اند از فرود آمدن به جای ایشان و هر چه از آن سطح فرودین برتر است همه مهورند و به هر دو قول درست است…»

    در این عبارت، ناصرخسرو اثیر را به عنوان هوای گرم و رقیقی که در بالای فلک ماه قرار دارد، تعریف می‌کند.

  • معنای دوم: اثیر به معنای «عالمی برتر و روحانی» است. این معنا برگرفته از مفاهیم عرفانی و مذهبی است که بر اساس آن، جهان مادی تنها یکی از ابعاد هستی است و جهان‌های دیگری نیز وجود دارد که فراتر از جهان مادی هستند. اثیر به عنوان نماد این جهان‌های برتر و روحانی به کار می‌رود.
  • این معنا از اثیر در آثار مولانا به چشم می‌خورد. برای مثال، مولانا در مثنوی معنوی می‌گوید:

    «عیسیی که برگذشت او از اثیر با غم سرماش و یا گرما چه کار…»

    در این عبارت، مولانا اثیر را به عنوان عالمی برتر و روحانی که عیسی مسیح از آن عبور کرده است، توصیف می‌کند.

    در رمان بو ف کور اثر خسرو صادقی بروجنی، اثیر به معنای دوم به کار رفته است. در این رمان، شخصیت راوی انزجار خود را از «زنان لکاته» و زمینی ابراز می‌کند، اما در ضمن قادر به ارتباط با «زنِ اثیری» که بر ساختهٔ ذهنی اوست نمی‌شود. این زنِ اثیری نماد زیبایی و کمال است و در عالمی برتر و روحانی قرار دارد.

    بنابراین، می‌توان گفت که اثیر در ادبیات فارسی به دو معنای اصلی به کار رفته است:

    • معنای اول: «هوای گرم و رقیق» که در بالای فلک ماه قرار دارد.
    • معنای دوم: «عالمی برتر و روحانی».
    ٧٧,١١٤
    طلایی
    ١١٦
    نقره‌ای
    ٧٩٢
    برنزی
    ١,٠٣٢
    تاریخ
    ١٠ ماه پیش

    اثیر: ( از یونانی اِثِر ) فلک نار، کره ی آتش که به عقیده ی قدما آتش موجود در کره ی زمین سایه ای یا نمونه ای از آن است. مولوی می گوید: 
    عین آتش در اثیر آمد یقین
    پرتو و سایه ی ْ وی است اندر زمین ( مثنوی ۲۴۱ )


    ( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۵. )

    ٨٦٧,٨١١
    طلایی
    ١,١٦٤
    نقره‌ای
    ١٦,٣٨٨
    برنزی
    ٨,٨٤٢
    تاریخ
    ١٠ ماه پیش

    اَثیر (ether)
    (یا: اِتِر) در تاریخ علم، محیطی فرضی و دربرگیرندۀ همۀ فضا. این مفهوم را یونانی ها ابداع کردند. بعدها از این مفهوم، برای توضیح خواص و انتشار نور بارها استفاده شد. چنین فرض می شد که نور و تابش های الکترومغناطیسی دیگر، حتی برای انتشار در فضای خارج هم، نیاز به محیطی مثل اثیر دارند. با پذیرش نسبیت، استفاده از این مفهوم منسوخ شد. آزمایش کلاسیک مایکلسون ـ مورلی، دلیل بسیار محکمی بر ضد نظریۀ اثیر فراهم آورد. این آزمایش نشان داد سرعت نور در جهت حرکت زمین در فضا با سرعت آن در جهت عمود بر راستای حرکت زمین برابر است.

    ٨٦٧,٨١١
    طلایی
    ١,١٦٤
    نقره‌ای
    ١٦,٣٨٨
    برنزی
    ٨,٨٤٢
    تاریخ
    ١٠ ماه پیش

    پاسخ شما