واژه های " حبوبات / دخانیات" درستن ؟
واژه هایی با نشانه های عربی مثل
" حبوبات / دخانیات"
درستن ؟
١٠ پاسخ
ات نشانه جمع عربی است در صورتی که همراه یک کلمه عربی بیاید مشکلی نیست. بخصوص که مصطلح و رايج باشد. اگر کلمه فارسی باشد باید با علامتهای جمع فارسی(ها و ان) همراه شود. وام گرفتن واژه زبان را تهدید نمیکند آن را پر بار میکند به ویژه که آن وام از زبان هم خانواده و هم ریشه گرفته شود.
با سلام بدون خلط مطلب بعرض میرسانم که این موارد کم نیستند اما هستند غلط های مصطلحی که هر روز در کوچه و بازار از زبان یکدیگر میشنویم و معنایشان را متوجه میشویم . اینها با زبان فارسی عجین شده اند و جزو لا ینفک زبان شیرین فارسی اند .
بله درست هستند زیرا اگر کلمه دیگری بود به سختی میشد فهمید که منظور چیست
درود بر دوستان گرامی
بنده نه از تازی نه از هیچ زبان دیگر بیزار نیستم همهی اینها آفریدههای خداوند و برای خودشان ارزشمندند.
بیزاری من از کسانیست که در سدههای گذشته در جامهی دانشمند و روحانی و نویسنده و ادیب و دیوانی و... برای خودستاییِ الکی با ادا درآوردن و طوطیواری کردن واژههای تازی، خودشان را جلوی دیگران و از ما بهتران باد میکردند که همانا با نمکنشناسی تیشه به ریشه زبان ایرانیان زدهاند، کار را به جایی رساندهاند که امروز مجلهی زرد و پانترکی در زنجان، زبان کوهپیکر پارسی را از برای موشهایی که در آن لانه کرده و در دامنههایش برای خودشان میلولند همانند به گویشی از تازی دانسته!
وای بر ما! اگر این چرتوپرت گوییشان نیشتر هشدار دهندهای بر تن ما چرتزدهها نباشد و ما را از چرت بیخیالی نپراند. کجاست آن شهباز تیزپروازی که با پژواک آوایش موشهای فرهنگخوار را به زیر درهها براند و با تندآب کوهساران بشوید و ببرد؟
امروز هم فرزندان همان عربزدهها با واژههای انگلیک نرد عشق میبازند و در جامه پزشک و مهندس و استاد و دولتمرد و باسواد و درواقع همگی بیسواد، به بهانهی اینکه اینها واژههای علمی و تخصصی(موشواژه) است خنجرِ خودنمایی در جگر پرخون فرهنگ فرو میکنند، ولی کیست که نداند اینان به دنبال کسیاند که خریدار پز و پوز و کلاسشان گردد. دریغا و افسوس!
اکنون پرسش من این است:
آیا شما نوشتههای کنونی یا گذشته مرا کمتوان، گنگ و ناشیوا یا با پوستهی نازکی دیدهاید که اینگونه فرنود آوری(استدلال) میکنید؟ یا نوشتههای من سرشار از واژگان تازی و لاتین بوده؟
پیشتر هم گفتم پارسی زبانی درونزاست، نارساییهای خودمان را به پای چیزهای دیگر ننویسیم؛ این بهانهها که از پارسی چیزی نمیماند و پوسته نازکی میشود و.. بهانهتراشیاست برای کمکاریهایمان.
شوربختانه واژههای زورچپان شدهی تازی و لاتین در پارسی مانند موشهایی روز بهروز به شمار خود افزوده ایستناپذیرانه سرگرم جویدن ریشههای زبان هستند هرچه زبان ریشهزایی میکند اینها میجوند و تباهی میکنند، اگر امروز در پی بیرون ریختن این جوندگان گزنده برآمدیم که خوشا بر ما وگرنه فردا بسیار دیر است.
به امید سربلندی کشورمان ایران
در نگاه من تا میتوان باید واژگان بیگانه را که واژههای تازی را هم در بر میگیرد از فرهنگ زبانی خودمان بزداییم.
اینها وامواژه نیستند، اینها خوره اند، کرمهایی هستند افتاده به جان درخت کهن و ستبر پارسی، درخت هرچه کرموتر و آفتزدهتر، زشتتر.
درخت پارسی اگر سرافراز و زیباست از برگ و بارش است، از دیرینه بودنش است، از میوههای شیرین و خوشرنگ و بویش است که به ناچار کِشاننده کرمها و انگلها بهسوی خود نیز خواهد بود،
اینجاست که باغبان دلسوز و دانا نهتنها جلوی انگل را میگیرد که با رسیدگی درست و هرس بههنگام، درخت را پربارتر و زیباتر مینماید.
و اینک وامواژه؛ وامواژه کی کاربرد مییابد؟
وامواژه زمانی به درد میخورد که زبان وامگیرنده واژهی برابر بهجای واژهی بیگانه نداشته باشد و ارزندهتر از آن توانایی ساخت برابرواژه را هم نداشته باشد، درین هنگام وامواژه به یاری زبان خواهد آمد و تاوانی برای کمبود و ناتوانی آن خواهد بود، چوب زیربغلی خواهد شد برای پای لنگ آن زبان.
اگر نگویم صددرصد، ۹۹درصد وامواژه های باشنده در پارسی اینگونه نیستند که همان خوره و انگل اند، پارسی نیازی به آنها نداشته، برگواژهای را از این درخت کندهایم بهجای آن زالوواژهای چسباندهایم!
شگفتا چه بد باغبانی، چه ناسپاسیم، از میوهی شیرینش خورده، در سایهسارش آرمیده، از هستیاش خانمان فراهم آورده و به جای آن:
در برابر تندبادها به تماشایش مینشینیم، در برابر تبرها پهلو تهی میکنیم و در برابر آتش جریان سیال!!! رهایش میکنیم، چه چاره میماند کوتاهیها را بهگردن همان
جریان سیال میاندازیم و با وژدانی آسوده بازهم با خواهش میوهای دیگر آویزانش میشویم.
حبوبات:: ما چنین واژهای در پارسی نداشتهایم و بهجای آن بنشن میگفتهایم پس نه نیازی به وامواژه بوده و نه واژهسازی.
دخانیات:: این واژه مندرآوردیست که بهجای فراوردههای تنباکویی و از دخان تازی به چم دود برساخته شده چراکه دخانیات در تازی هم کاربرد ندارد و تازیان بهجای آن [ تبغ] گویند تازیشدهی تنباکو! اینجا نیاز به واژهسازی است میتوانیم "دودآوران" یا "دودگان" یا... را برسازی کنیم.
پارسی هیچ نیازی به واژههای بیگانه نداشته و ندارد، این زبان از هزارههای گذشته، زبانی دینی و سازندهی شهرآیین(تمدن) بوده، کمبودی نداشته و اکنون نیز نیازهای تازهاش را میتواند بهسادگی درونسازی کند، پارسی زبانی خودایستا، پویا، زنده و زندگیبخش است.
واژههای بیگانهای که میبینیم از سستی و
تنبلی کودنوار یا خودنمایی نابخردانهی ما(نویسندگان، ترگمانان، آخوندها، دانشآموختگان، سرپرستان کشور) بندال و زورچپان شدهاند، اینها وامواژه نیستند به درستیکه بهتر است بگوییم: # زورچپانواژه!
هر واژه ی چه منسوخ، چه جاری و چه قرضی را فرهنگ زبانی آن جامعه رد و یا قبول خواهد کرد. چه بسیار واژگانی که نحوه ی ادای انها منسوخ شده و اکنون اما در زبان جوان ها هم جاری است. مثلا« آمدم» که جای «اومدم» را تقریبا گرفته. زبان آنقدر پیچیده و در معرض تغییر است که بهتر آن است که با آن همراه شویم تا اینکه مستاصل و بی نتیجه بر خلاف جریان آب، دردناک دست و پا بزنیم! بله. . . zero - one درست گفتند این مردم هستند که تعیین می کنند چه واژه ای را باید گفت نه سیاست گذاران زبان و زبانشناسان.
بانو نسرین گرامی، باسپاس از پاسختان، باید بگویم کاربرد وام واژه در یک زبان وقتی بجاست که آن زبان نیاز به آن واژه بیگانه داشته باشد و در ضمن خود نیز توانایی ساخت واژه ای به جای آن را نداشته باشد درینجا وامواژه به آن زبان نیرو می بخشد و پربارش می کند ولی درباره پارسی اینگونه نبوده، زبان ما نیازی به این بیگانه ها نداشته کمبودی نداشته که با آنها جبران شود بلکه تنها از روی خودنماییهای ابلهانه درون پارسی شده اند.
اینها زیانبخش به حال زبان ما هستند چراکه با فراموشی بنیادهای زبان، پارسی از مسیر درست و رَوِشمند پیشرفتش دور خواهد شد و در کوره راههای زبانهای دیگر خواهد افتاد البته من برین باورم که بسیاری از این واژه های بیگانه ی بر زبان جوانها، عمر کوتاهی خواهند داشت و پس از مدتی با عوض شدن نسل ناپدید خواهند شد بسیاری از وامواژه های عربی هم در پارسی به همین
سرنوشت دچار شده اند.
درباره سیاست گذاران زبان باید بگویم بسیاری از واژه هایی که همکنون بکار می بریم کار آنهاست مانند همین "واژه" یا واژه های پرکاربردی مانند دانشگاه، دانشجو، هواپیما، فرودگاه، هنرستان، دادگستری، شهرداری، ماهواره، زیست شناسی، یاخته، خودرو، پیشران، راهبردی، ورزشگاه، ورزشکار و. . . بازهم می گویم زبان ما زبان پارسی، زبانی درونزا و بسی نیرومند است بسیار نیرومندتر از انگلیسی و. . که برای واژه سازیهای دانشی اش دست به دامن لاتین و یونانی و فرانسه شده!
انچه امروز درست دیده میشه میتونه فردا با شناخت بهتر، نادرستو زشت دیده بشه پس دلخوش به درست بودن ها نباشید. قابلیت ترجمه؟ گویا شما اشنایی چندانی با داستان ندارید! واژگان قابلیت، عینا، جالب، جواب، مقوله و ده ها دیگه که به کار بردید ما رو توانا به کدامین ناتوانی فارسی کرده اند؟ شما با این نگرش چیزی از فارسی برجا خواهید گذاشت که بخواهد سیال! باشد یا نباشد؟ اینه شناخت شما از وام واژگان؟ وام گرفتین واژه ای رو که بهترش رو داریم؟ او که واژگان زبان خویش به اندک بهایی واگذاردو وام گیرد، فرهنگ خوش بر باد داده.
سلام خدمت دوست عزیزم.
درستی یا نادرستی رو نه من و شما تعیین میکنیم و نه زبانشناسان یا ادبا. پس چه کسی تعیین میکنه؟ جوابش بسیار راحته: "مردم". جالبه بدونید که این عزیزان متخصص مثل زبانشناسان، فرهنگستان زبان و البته بیشتر، مترجمین کلمه یا عبارتی رو که به هر دلیلی قابیلت ترجمه به زبان مقصد رو نداره، عیناً از زبان مبداء وارد زبان مقصد میکنند که اگه توسط مردم پذیرفته شد دیگه استفاده کردنش هیچ اشکالی نداره. موارد بسیار بسیار زیادی هست که مردم پذیرفتند و وارد زبان اون مردم شده و موارد کمی هم که مردم دوست نداشتند و نپذیرفتد و استفاده نمیکنند.
این نکته رو هم بگم که زبان یک مقوله سیّال و جاری هست و دائم در حال از دست دادن لغات منسوخی است که استفاده نمیشوند و از طرف دیگر به دست آوردن لغات جدید یا به صورت وامواژه یا به صورت اختراعی توسط فرهنگستان و نیز مترجمین.
هیچ زبان خالصی در جهان وجود ندارد. منظورم از خالص اینه که هیچ زبانی در دنیا وجود نداره که از زبانهای دیگه و مخصوصاٌ مجاور کلمه نگرفته و یا کلمهای نداده باشه.
درست یا نادرست دونستن چیزی بستگی به شناخت و وژدان(واژه دان) هر کس داره. دوستمون به بهانه عربی بودن درست خوندشون ولی من پذیرا نیستم و میدونم ف+آر+سی زبان آر+اس+ته ایست و واژگان بیگانه ای که نیازی بهشون نداره از آر+مانش، راستی و آراستگی، به دورند. آر+ی به چشم من هر دوی این واژگان دورغ اندو غلط. تو بگو دوست من، تو بگو این چگونه به+آنه ای باشد که تن به فراموشی واژگان شگفت انگیزم دهمش؟! اگه این نیرنگ نیست پس نیرنگ چیست؟
حُبوبات: حبوب جمع حَبّ و حبّه به معنای" دانۀ نباتات "است .از این رو بعضی از ادبا استعمال حبوبات را به حکم آنکه جمع ِ جمع است غلط میدانند و توصیه میکنند که به جای آن حبوب گفته شود. البته بزرگان ادب فارسی حبوب را در مقام جمع به کار بردهاند(( من در همۀ زمین پارسیگویان شهری نیکوتر و جامعتر و آبادانتر از اصفهان ندیدم، و گفتند اگر گندم و جو و دیگر حبوب بیست سال بنهند تباه نشود))( سفرنامه ناصر خسرو، ۱۲۴).اما در متون معتبر فارسی، حبوبات نیز به کار رفته است و اشکالی ندارد :((هر طعام که خواهی ساخت و هرچه در دیگ خواهی کرد از گوشت و حبوبات، اول به آب نمازی کن، و آنگاه در دیگ فرو کن))( اسرار التوحید ،۲۱۳ ).نمازی کردن به معنای "آب کشیدن ، مطهر کردن در آب" است.
دخانیات: نام عامی است که بر انواع فرآوردههای توتون و تنباکو اطلاق میشود .مفرد این کلمه دخانیه است که در فارسی مستعمل نیست و دخانیات معمولاً اسم جمع تلقی میشود.
مراجعه شود ( نجفی، ابوالحسن ، فرهنگ دشواری ها زبان فارسی )
درود بر شما بله، چون خودشان عربی هستند، درست است.
آقای کشاورز با احترام فراوان به کلام به نظر من واژگان قرضی و به قول شما وام واژه جز ذات زبان هستند و از آنها راه گریزی نیست. زبان چیزی نیست که برای آن چهارچوب در نظر گرفت. زبان یکی از ارکان اساسی جوامع انسانی است که بسیار با فرهنگ آن جامعه ها در هم تنیده است. زبان در فرهنگ و فرهنگ در زبان آمیخته است.