منظور شاعر کدام فضیلت اخلاقیست ؟
٢ پاسخ
شاعر در این رباعی می گوید : حتی انسان مست هم در حال مستی ظرف شراب را که با زحمت و ظرافت ساخته شده نمی شکند اما در شگفتم انسان را که به این زیبایی ساخته شده چه کسی و چرا از روی مهر ایجادش کرده است و چه کسی و چرا این اندامهای ظریف و لطیف به دلخواه چه کسی به هم پیوستند و بر پایه بغض و دشمنی چه کسی باید از یکدیگر بگسلند؟
در کل منظور شاعر این است که در آفرینش و مرگ انسان حکمتی نهفته است و آفرینش انسان و مرگش بیهوده نیست . زیرا خداوند با حکمت بی پایانش کار بیهوده انجام نمی دهد در قرآن خداوند می فرماید: هدف ما از خلق کردن و زنده کردن و سپس کشتن شما این است که در عمل شما را امتحان کنیم . و این کار برای اثبات میزان ایمان شما برای خودتان است و گرنه خداوند بدون امتحان هم می توانست این کار را بکند ولی عزیز و غفور بودن خداوند چنین اقتضا می کرد .
الَّذي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزيزُ الْغَفُورُ( الملک2 )
بنابراین فضیلت اخلاقی این رباعی این است که شخص عاقل کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد.
شاعر در کل می خواهد بگوید با آنکه آدم مست از شکستن پیاله ای ظریف با همه ی بی عقلی خوداری می کند چگونه خداوند حکیم با مرگ انسان اینچنین خلق ظریف را در هم می شکند . پس در خلق انسان و مرگ او حکمتی نهفته است که من نمی فهم بنابراین تولد و مرگ انسان نمی تواند بیهوده باشد . و خداوند از دست زدن به این کار هدف والایی دارد و گرنه این کار را به خاطر محبت و مهر ایجاد نمی کند و با کینه هم در هم نمی شکند.
ترکیب پیالهای که در هم پیوست * بشکستن آن روا نمیدارد مست
ترکیب پیاله: شاکله پیاله (میگیم فلانی چقدر بدترکیبه)
شخص مست، شکستن پیالهای را که شکل گرفته است جایز نمیداند
چندین سر و پای نازنین از سر دست * از مهر که پیوست و به کین که شکست
سر و پا: مجاز از وجود انسان
سردست: 1. بیفکر و عجلهای 2. سرپنجه
چندین وجود گرامی و نازنین ، بدون فکر و تعمق، به دوستداری چه کسی شکل گرفت و به دشمنی چه کسی از بین رفت؟
برداشت شخصی: (نکوهش دور باطل هستی و نیستی) حتی مستی بیعقل پیالهای مصنوع را نمیشکند؛ انسان از علاقه چه کسی آفریده و به دشمنی چه کسی مرده میشود؟ آیا وجود انسان کمتر از پیاله است؟