تست درصد (جیمت)
٥ پاسخ
مگه من گفتم آموزش پایه نیاز به کمانک داره؟!
منم میگم نخست باید در آموزش پایه، واژگان بیگانه رو دور بریزیم و از همون جا پارسی گویی و پارسینویسی رو آموزش بدیم که بعدش هم دیگه نیازی به کمان نباشه ولی تا اون هنگام اگه میخوایم مردم واژه سره پارسی یاد بگیرند یا دستکم گفتهی ما رو دریابند چارهای جز این روش نیست، شما راهکار بهتری بلدی؟
دیگه اینکه مگه شما داری اینجا دلنوشته مینویسی که دریافت دیگران برات مهم نباشه؟ داری برای کاربرا پاسخ میذاری و گپوگفت میکنی چه خوبه که از واژههای سره بهره میبری ولی باید بههر شیوهای که بشه سخن رو گویاتر و شیواتر کرد که رنجهای که از این کار برده میشه بیدستاورد نَمونه و از دست نره.
به این فرهنگ و فرهنگستان بیعرضه هم کار نداشته باش، ما پیش از این، فرهنگستان اول رو هم دیدهایم وگرنه همینک داشتیم از سر و کول یونیورسیته و بلدیه و نظمیه و عدلیه و طیاره و... بالا میرفتیم دوسیه و فایل و لاپورت تو سر هم میزدیم افسوس که زمان چندانی نداشت و بعدیها هم دیگه اون انگیزه و شور و دلسوزی رو نداشتند.
میدونم تو روزگار خوبی نیستیم و مردم هم نگرانی و اندیشهای جز پول ندارند ولی همونجور که خدا میخواد آینده روشنتره./ امید امید امید/
ببخشید
می فهممت، بازم خدا را سپاس می نهم که هر روزی رو به یه رنگی درآورد و سر انسان رو گرم کرد وگرنه شاید چنین زندگی ای تاب آور نمی بود.
ولی از همین که بازهم دنبال وزن و قافیه هستی میشه امید پررنگی رو دید و خوشنود و امیدوار ماند.
از آغاز باید که دانی درست سر مایه گوهران از نخست. من نه نیازی به کمانک بازی میبینم و نه چشمداشت دیگه ای با همین فرهنگ دارم. اگه شیوه های ساده و کارای دستور زبان فارسی در ساخت واژه رو بدونیم بسیاری از واژگان نابجا که فارسیش رو همگان اشنا هستن رو بکار نخواهیم برد و همین خود بیش از نیمی پالایش واژگان خواهد بود. اون واژگانی که شایدجاهایی نیاز به کمانک داشته باشن اندک هستن ولی اموزش پایه نیازی به کمانک نداره تا اموزشش بده. من برای دل خودم و نیازم به شناخت این جهان وارونه ست که جویای واژگان رازآلود فارسی ام و امید چندانی به اینکه مردم در راه شناخت فارسی بکوشند ندارن.
چون نوشتن به فارسیه واجهای لاتینی جابجا میشند.
پس بهتره جداجدا بنویسیم اینجوری:
نسبتِA = ۲
نسبتB=۵
نسبت C هم =m
اگر اندازه A برابر با ۱۲/۵ درصد باشه نسبت m چنده؟
پاسخ:
نخست نسبتِ ۱ را به درصد به دست می آوریم میشه ۶/۲۵ درصد.
پس درصدِ چایB برابر خواهد بود با
۵×۶/۲۵= ۳۱/۲۵ درصد
درصدِ چایهای A وB باهم برابر با ۴۳/۷۵درصد میشه.
پس چایC هم ۵۶/۲۵ درصد خواهد بود.
چون نسبت ۱ برابر با ۶/۲۵درصد بود پس
۶/۲۵÷۵۶/۲۵ برابر میشه با ۹
نسبت چایC چنده؟ ۹
خب 12.5 همون 1 به هنگ 8 ه. اگه C به هنگ 8 برابر با 1 باشه، چون اهنگ B/C برابر با 5/2، پس B باید 5 به هنگ 16 باشه. خب تا اینجاA و B با هم شدن 7 به هنگ 16. پس C باید 9 به هنگ 16 باشه دیگه! خب پس اهنگ اون سه چای 2 و 5 و 9 به هنگ 16 بوده.
هنگ و آهنگ در اینجا یعنی چی؟
زمان ما این واژه ها کاربردی نبود!
شاید بهتره اینجوری بگی:
۱۲/۵درصد میشه یک هشتم یا دو شانزدهم. پس B هم میشه پنج شانزدهم. باهم می شوند هفت شانزدهم. بنابراین C میشه نُه شانزدهم. پس نسبت C برابر با ۹ میشه. روش ات خوب بود.
این واژگان، گهگاه دیده میشن. گاهی میخوانیم که سرعت! اهنگ زمانی تغییرات! مکان! نسبت! به زمان است و باز میخوانیم a همنهشت است با b به هنگ m اگر که m عاد! کند a - b را. واژگان هنگ و اهنگ از بنواژه ی سنجیدن گرفته شدند. ما واژگان صورت! و مخرج! کسر! را پذیرا شده ایم ولی در شناخت و دوستی با هنگ و اهنگ وا مانده ایم. افسوس در فر هنگ مردم این واژگان به گوش چندان اشنایی نیست
با سپاس از شما
منم هم باور با سخن شما هستم این کار در گام نخست باید از آموزش پرورش به دست سرپرستان دلسوز یا با خواست مردم آغاز شود و واژگان بیگانه پارسی گردند ولی تا آن زمان باید واژه سره پارسی با برابر بیگانه ولی آشنای آن که در کمانک ( ) گذاشته می شود به کار رود وگرنه برای خواننده ناگویا بوده و کار هم هرز خواهد رفت.
چرا واژگانی که از افسارو افسونشان بگریختم در کمانکی یادآور شوم و دل خویش با یاداوریشان بیشتر برنجانم؟ که شنونده و خواننده ام را فارسی به هوش آید؟ آن که خویش آمد فارسی را به هوش، سخنانش روان باشندو گیرا به گوش. آنان که به هر گه کمانکی برکشند، ناگه مردم ز دیدارشان پا پس کشند. بگذریم ای دوست. مرا کور سویی از امید و آمدش به دل بیش نمانده. خسته ام. خستو و آزرده از واژه ها که همه چپانیده، از واژه - دان ها که همه خفتانو خفته. غوغای فراموشست، جنگل است و چنگ و چنگال . میغرند و یکدگر میدرند به نامش.