برابر پارسی الکترومغناطیس چیست؟
٦ پاسخ
elect / elec از الک آمده یعنی ریز ؛ همچنین در زبان مازندرانی به خردسالان سِلِک میگویند که از س+ اِلِک (همان اَلَک فارسی) آمده و خود نشان میدهد که به ریزی اشاره دارد( از ریز آمده ) ؛ بخش دوم آن tron / ron باشد اشاره به جابجایی دارد ( انگاری ) و رویه هم به جابجایی ریزگردها اشاره دارد . در کهربا نیز که از که + ربا ساخته شده به ربایش ریز اشاره شده ؛ یعنی جذب کننده ریزگرد ؛ الکترون بیشک ریشه همند و مشترک با زبان اوستایی دارد.بله کهربا مناسب توصیف خود ریزگرد یا الک نیست ( الک کردن اشاره به جداسازی ریز گرد داشت)
الکترو+مغناطیس = الکترون + مغناطیس بدین چم که مگنت و جذب کننده الکترون هاست
الکترونیک = وابسته به الکترون
مغناطیس از مگنت(magnet) و mag آمده ( مگ ) مگ از مغ و بغ ؛ این واژه رو اروپایی ها زمانی که دین زرتشتی باب بوده و همگانی بود از ایرانیان گرفتند و داستان آن اینطور بوده که به واسطه اینکه مغ ها و زرتشتیان برای رسیدن به آرزوهای خود دعا میکردند و دعای آنها براورده میشد به این عمل جذب و رسیدن گفتند و چون آنها پدران دینی بودند گاها در راس حکومت به دادگری و دادخواهی اوازه شدند از اینرو واژه مغ یا مگ بعنوان جذب کننده به اروپا رفت و به مگ تبدیل شد. نمونه های ایرانی آن اینطور است.
مُغ = روحانی زرتشتی
بَغ ( بغداد ) = مرکز حکومت و دادخواهی مغ ها )
مغان = روحانیون زرتشتی
از اینرو در گذشته به الکترومگنت = کهربا میگفتند یعنی آنچه که ذرات کوچک را جذب میکند ( یا شایدم جذب کننده انرژی ) ؛ رُب را در ربودن و ربایش میبینیم ؛ ناگفته نماند الکترون به بار منفی آن اشاره دارد چرا که گردش الکترسیته از قطب منفی به مثبت است و نه وارون آن .
کَهرُب = الکترومغناطیس ( جذب کننده الکترون)
الکترسیته ساکن = کَهنشین استاپ ( به واژه ساکن بروید که چرا استاپ هندوراوپایی می باشد )
الکترونیک = کَهرانیک = کَه + رانیک ( حرکتی ) = ریز حرکت ها ( ران با run لاتین برابر است و در رانش / راننده و .... آنرا داریم )
( البته اصل واژه کِه میباشد یعنی کوچک انگاه داریم )
کِهرُب / کِهنشین استاپ / کِهرانیک
با سپاس
درود ُ سپاس
پسوند یک یا ایک ( ik ) در زبان پهلوی همان یای زابساز ( صفتساز ) وپیوند ( نسبت ) است در پارسی، که هنوزهم در واژگان اندکی مانند نزدیک، تاریک و تاجیک دیده می شود، همچنین پسوندهای زابساز "ic" و "ique"در زبانهای اروپایی که برگرفته از "icus" لاتین هستند.
در پهلوی برای ساختن پیوند و فروزه(صفت)، پسوند ایک در پایان نام بکار می رفت مانند خود واژه نام - ایک = نامیک به چم نامی یا نامدار و نمونههایی مانند پهلویک، ایرانیک و . . .
و پسوند ایه ( ih ) در پایان فروزه ( صفت ) برای ساختن نام از فروزه بکار می رفت مانند خوبیه ( khubih ) به چم خوبی یا tarih = تاری و tarikih = تاریکی و . . .
با فرسایش واجهای "ک" و "ه" از پسوندهای کهن ایک و ایه، تنها پسوند [ای] بازمانده که هم در نامسازی بکار می رود هم ساختن پیوند و فروزه.
اما اگر درپایان نام، واج "ی" باشد مانند پیشانی یا بینی، چگونه باید آن را به فروزه دگرش داد؟ آیا باید بگوییم پیشانیی یا به شیوه تازیزبانان پیشانوی یا بینوی؟!مانند بیضوی و لوزوی که فروزهی بیضی و لوزی است، یا مانی را مانوی بگوییم! چرا نتوانیم بگوییم بیضیک یا لوزیک یا مانیک؟
چه دشواری هست که بگوییم پیشانیک یا بینیک ( وابسته به پیشانی یا بینی ) ؟ دستکم در نوشته های دانشیک میتوان این کار را انجام داد و سختی فروزهسازی از اینگونه نامها را از میان برداشت.
در ترگوم ( ترجمه ) نوشته های دانشیک، این دشواری دیده شده مانند واژه Psicology ( سایکولوژی ) که به روانشناسی برگردان شده ولی برای برگردان واژه Psicological که فروزهی واژه پیشین است چه باید گفت؟ روانشناسی ای؟!
برخی ترگومانان ( مترجمان ) واژه روانشناختی را برابر گرفته اند و برخی دیگر روانشناسیک را همتراز دانسته اند که گویاتر از برابرهای دیگر است.
زنده کردن و بهره گیری از پسوند پیوندساز یا فروزهساز [ایک] پهلوی، زبان دانشیکِ پارسی را در برابرسازی توانمندتر خواهد کرد.
از تحقیقاتم نتیجه گرفتم که
کلمه Elect یعنی :
برگزیده و یا عصاره و جوهر (بر،سر،گزین)
معنای واژه Tronیعنی :
تَراز یا افزار تعامل و سامان و مایه
معادل پارسی "Electron"
میتونه "بَرتَراز" باشه
کلمه مغناطیسی Magnetic
از نام سرزمین Magnesia آمده
واژه "Magnes"
هم به معنی "سنگ" است و
هم از ریشه Magna به معنی :
بزرگ و درشت (=سنگین،دشوار)
و همچنین پسوند "es-" بار مونث دارد ،
که مفهوم کلمه Magnes میشود :
صخره مونث یا خَرسَنگه است
واژه مغناطیسی Magnetic
صرفا به معنای آهنربایی نبوده
و به هرگونه جامدات دارای گرانش
منسوب میشود ، با این حساب
معادل پارسی "جامد" که میشود " دِج "
را هم میتوان با مفاهیم گرانشی
شامل کلمات :
گرایش و گِرَوِش و خیزش
استفاده کرد و هم میتوان
با مفاهیم مونث شامل :
ماده و جفت و تا
متصل کرد که درنهایت
میتوان از ترکیبات
" گرادِج " و " مادِج " استفاده کرد
به نظرم بهترین معادل ترجمه برای
الکترومغناطیسی Electromagnetic
میتونه " بَرتَراز مادِجی " باشه !
از این پارسی تر نمیشه !
یک روز واسش وقت گذاشتم
التماس دعا 🙏🏻
درود بر شما
از اینکه برآیند یک روز کارتان را در دقیقه ای در دسترس ما گذاشتید سپاسمندم همچنین از برابرواژه ای که به جای الکترون پیشنهاد دادید.
جناب جهانمهر گرامی
برتراز همان معادل میباشد و نمیتواند برای این نمونه بکار رود.
در خصوص دوستی که گفتند از ik بیشتر بهره ببریم همسو با ایشان میباشم اما هر واژه ای رو نمیشه به ik چسباند باید بار آوایی زیبایی را برساند تا بتوان بیشتر و بهتر بهره برد.
درباره با واژه mag هم خدمتتان گفتم که این واژه از کجا آمده = بنمایه تاریخ ایران باستان نویسنده زرین کوب ( اصل کتاب 5 - 6 جلدیست و در آن به این نکته اشاره شده بود )
جناب طاهری
طبق توضیحی که دادم
خود واژه" معادل" هم میتونه
مترادف معنایی الکترون باشه
هرچند که
برای معادل "برابر" خودمون رو
داریم و نیازی به "برتراز" نیست
و کسی هم ازش استفاده نمیکنه
و دیگر اینکه اگه بجای
گرادِج و مادِج ، مُغدِج بگیم
راضی میشی ؟
چون بلاخره مایعات و گاز ها
به چیزی جذب نمیشن
مگر اینکه بخوایم
وارد بحث گرانش زمین بشیم . . .
و البته ماهم نفهمیدیم که
تفسیر مُغ چجوری به کَهربا
منجر شد ؟؟
عرض کردم خدمتتون
الکترومغناطیس ایرانی شده electromagnetic بوده که از electro magnetic ساخته شد
magnetic از mag آمده و به مُغ اشاره دارد ( روحانیون زرتشتی )
فراموش نکنیم دین زرتشتی در آن دوره تا اروپا رفته بود و واژه مغ/بغ و مگ اشاره به آن دارد
اروپاییان باور داشتند روحانیوت زرتشتی به دلیل استجابت دعاهایشان ، جذب کننده خواسته ها هستند از اینرو مغ یا mag آنها برای جذب کنندگی استفاده شد و اشاره به این خاصیت دارد
معلومه اصلا به صحبت من توجه ندارید
بنده پرسیدم
چرا از واژه مُغ در ترجمه الکترومغناطیس
خودتون استفاده نکردید ؟
و واژه کهربا رو جایگزین مُغ کردید ؟؟
و ضمنا منظور از اون دوره که
زرتشتیت به اروپا رفته بود
درواقع چه دورانی از تاریخه ؟
چون تا جاییکه میدونم
در زمان امپراتوری روم
میتراییسم به اروپا رفته بود
اما زردشتیت نه درزمان
ماد و هخامنشی و نه درزمان ساسانی
به اروپا نرفته بود ؟
برای اینکه
1 - مغ در جای دیگه ای در ایران بکار میرود و استفاده دیگری شده
2 - کهربا در گذشته برای الکترسیته ساخته شده و دوباره ساختن آن سودی ندارد
اولا بنظرم اینکه واژه مغ
در جاهای دیگری استفاده شده باشه
منعی برای استفاده دیگر موارد نداره
و دوما همونطور که گفتم
واژه الکترومغناطیس بیشتر
به ذره الکترون و تشعشعاتی که
منتشر میکنه اشاره داره اگه بدونید ،
نه صرفا و مستقیما به الکتریسیته
و توصیف این کلمه به برق
مفهوم اصلی کلمه رو منحرف میکنه
و کلمه کهربا هم مناسب
توصیف ذره الکترون نیست
آخه پسوند ای بسیار پر کاربرد شده دهخدا حدود ۱۵ کاربرد برای این پسوند برشمرده! که یکیش پسوند نسبت و بهگفته شما وابنده میتونید تو همین آبادیس [ی] رو جستجو کنید و خودتون ببینید.
کاربردی شدن پسوند [یک] دستکم در زمینههای دانشی(دانشیک)، زبان پارسی رو کاراتر و پربارتر میکنه.
به هر حال این پسوند کامل هم فراموش نشده در واژههای نزدیک، تاریک، تاجیک، باریک هنوز میبینیمش.
کاربردهای زیبایی از پسوند ' - یک' گزارش کردین. به گمانم این جور گوناگونی پسوندها برای هماهنگی های آوایی ای باشه که من به روشنی ندانمشون. میدونم این پسوند ' - یک' در انگلیسی هم و در میان واژگانی چو basic, acidic , historic, scientific و بسیاری دیگه دیده میشه. این ' - یک' کمک میکنه که از تار به تاریک برسیم و از تاریک گریزی بزنیم به تاریکی. با این همه ' - یک' در اهنرباییک به دلم نمیشینه.
من پیش تر از این، در زیر واژه [یک] نوشته ای را گذاشته بودم که اینک رونوشت اونو با کمی دگرش ( تغییر ) اینجا هم می گذارم.
من ندیدم کسی پیشنهادی واسش داده باشه ولی خودم کهربایی-اهنربایی یا کاهنربایی رو واسش ساختم که برگرفته از ریشه واژگان الکترو و مغناطیس نیست.واژه مغناطیس از نام ی شهر، غلط نکنم مگنزیا، و الکترو از نام ی جور شیره گرفته شده. یکمی رو یادم نمیاد ولی دومی، الکترو، از واژه ای یونانی میاد و شایدم هم ریشه هایی در زبان های دیگه داشته باشه.
درود
واژه ی [کاهنربایی] که پیشنهاد دادید می تواند نوواژه ای خوب و شایسته ی جایگزینی به جای الکترومغناطیسی یا الکترومگنتیک باشد.
و نیز می توان از پسوند نسبت سازِ [یک] که در زبان پهلوی کاربردی بود بهره برد و گفت [کاهنرباییک].
با سپاس از شما
درود به مهدی کشاورز بزرگوار. سپاس از پاسخ زیبنده تون. به تازگی نسکِ ایده یِ خطرناکِ داروین از نشرِ لوگوس به ترگومِ احسان شاه قاسمی رو خواندم. ایشون به زیبایی بارها از این پسوند استفاده کردند و نوشته ای دلپذیر پدید آوردن. نمونه اون الگوریتمیک هست. پسوند ic - در زبان انگلیسی نیز وجود دارد و واژه الگوریتمیک در زبان انگلیسی به صورت algorithmic هست. من گمان کردم که ایشون پسوند یک را از زبان انگلیسی وام گرفته اند اما ممنونم از شما برای این روشنگری.