برابر پارسی الکترومغناطیس چیست؟
٥ پاسخ
الکترو+مغناطیس = الکترون + مغناطیس بدین چم که مگنت و جذب کننده الکترون هاست
الکترونیک = وابسته به الکترون
مغناطیس از مگنت(magnet) و mag آمده ( مگ ) مگ از مغ و بغ ؛ این واژه رو اروپایی ها زمانی که دین زرتشتی باب بوده و همگانی بود از ایرانیان گرفتند و داستان آن اینطور بوده که به واسطه اینکه مغ ها و زرتشتیان برای رسیدن به آرزوهای خود دعا میکردند و دعای آنها براورده میشد به این عمل جذب و رسیدن گفتند و چون آنها پدران دینی بودند گاها در راس حکومت به دادگری و دادخواهی اوازه شدند از اینرو واژه مغ یا مگ بعنوان جذب کننده به اروپا رفت و به مگ تبدیل شد. نمونه های ایرانی آن اینطور است.
مُغ = روحانی زرتشتی
بَغ ( بغداد ) = مرکز حکومت و دادخواهی مغ ها )
مغان = روحانیون زرتشتی
از اینرو در گذشته به الکترومگنت = کهربا میگفتند یعنی آنچه که ذرات کوچک را جذب میکند ( یا شایدم جذب کننده انرژی ) ؛ رُب را در ربودن و ربایش میبینیم ؛ ناگفته نماند الکترون به بار منفی آن اشاره دارد چرا که گردش الکترسیته از قطب منفی به مثبت است و نه وارون آن .
کَهرُب = الکترومغناطیس ( جذب کننده الکترون)
الکترسیته ساکن = کَهنشین استاپ ( به واژه ساکن بروید که چرا استاپ هندوراوپایی می باشد )
الکترونیک = کَهرانیک = کَه + رانیک ( حرکتی ) = ریز حرکت ها ( ران با run لاتین برابر است و در رانش / راننده و .... آنرا داریم )
( البته اصل واژه کِه میباشد یعنی کوچک انگاه داریم )
کِهرُب / کِهنشین استاپ / کِهرانیک
با سپاس
درود ُ سپاس
پسوند یک یا ایک ( ik ) در زبان پهلوی همان یای زابساز ( صفتساز ) وپیوند ( نسبت ) است در پارسی، که هنوزهم در واژگان اندکی مانند نزدیک، تاریک و تاجیک دیده می شود، همچنین پسوندهای زابساز "ic" و "ique"در زبانهای اروپایی که برگرفته از "icus" لاتین هستند.
در پهلوی برای ساختن پیوند و فروزه(صفت)، پسوند ایک در پایان نام بکار می رفت مانند خود واژه نام - ایک = نامیک به چم نامی یا نامدار و نمونههایی مانند پهلویک، ایرانیک و . . .
و پسوند ایه ( ih ) در پایان فروزه ( صفت ) برای ساختن نام از فروزه بکار می رفت مانند خوبیه ( khubih ) به چم خوبی یا tarih = تاری و tarikih = تاریکی و . . .
با فرسایش واجهای "ک" و "ه" از پسوندهای کهن ایک و ایه، تنها پسوند [ای] بازمانده که هم در نامسازی بکار می رود هم ساختن پیوند و فروزه.
اما اگر درپایان نام، واج "ی" باشد مانند پیشانی یا بینی، چگونه باید آن را به فروزه دگرش داد؟ آیا باید بگوییم پیشانیی یا به شیوه تازیزبانان پیشانوی یا بینوی؟!مانند بیضوی و لوزوی که فروزهی بیضی و لوزی است، یا مانی را مانوی بگوییم! چرا نتوانیم بگوییم بیضیک یا لوزیک یا مانیک؟
چه دشواری هست که بگوییم پیشانیک یا بینیک ( وابسته به پیشانی یا بینی ) ؟ دستکم در نوشته های دانشیک میتوان این کار را انجام داد و سختی فروزهسازی از اینگونه نامها را از میان برداشت.
در ترگوم ( ترجمه ) نوشته های دانشیک، این دشواری دیده شده مانند واژه Psicology ( سایکولوژی ) که به روانشناسی برگردان شده ولی برای برگردان واژه Psicological که فروزهی واژه پیشین است چه باید گفت؟ روانشناسی ای؟!
برخی ترگومانان ( مترجمان ) واژه روانشناختی را برابر گرفته اند و برخی دیگر روانشناسیک را همتراز دانسته اند که گویاتر از برابرهای دیگر است.
زنده کردن و بهره گیری از پسوند پیوندساز یا فروزهساز [ایک] پهلوی، زبان دانشیکِ پارسی را در برابرسازی توانمندتر خواهد کرد.
از تحقیقاتم نتیجه گرفتم که
کلمه Elect یعنی :
برگزیده و یا عصاره و جوهر (بر،سر،گزین)
معنای واژه Tronیعنی :
تَراز یا افزار تعامل و سامان و مایه
معادل پارسی "Electron"
میتونه "بَرتَراز" باشه
کلمه مغناطیسی Magnetic
از نام سرزمین Magnesia آمده
واژه "Magnes"
هم به معنی "سنگ" است و
هم از ریشه Magna به معنی :
بزرگ و درشت (=سنگین،دشوار)
و همچنین پسوند "es-" بار مونث دارد ،
که مفهوم کلمه Magnes میشود :
صخره مونث یا خَرسَنگه است
واژه مغناطیسی Magnetic
صرفا به معنای آهنربایی نبوده
و به هرگونه جامدات دارای گرانش
منسوب میشود ، با این حساب
معادل پارسی "جامد" که میشود " دِج "
را هم میتوان با مفاهیم گرانشی
شامل کلمات :
گرایش و گِرَوِش و خیزش
استفاده کرد و هم میتوان
با مفاهیم مونث شامل :
ماده و جفت و تا
متصل کرد که درنهایت
میتوان از ترکیبات
" گرادِج " و " مادِج " استفاده کرد
به نظرم بهترین معادل ترجمه برای
الکترومغناطیسی Electromagnetic
میتونه " بَرتَراز مادِجی " باشه !
از این پارسی تر نمیشه !
یک روز واسش وقت گذاشتم
التماس دعا 🙏🏻
درود بر شما
از اینکه برآیند یک روز کارتان را در دقیقه ای در دسترس ما گذاشتید سپاسمندم همچنین از برابرواژه ای که به جای الکترون پیشنهاد دادید.
جناب جهانمهر گرامی
برتراز همان معادل میباشد و نمیتواند برای این نمونه بکار رود.
در خصوص دوستی که گفتند از ik بیشتر بهره ببریم همسو با ایشان میباشم اما هر واژه ای رو نمیشه به ik چسباند باید بار آوایی زیبایی را برساند تا بتوان بیشتر و بهتر بهره برد.
درباره با واژه mag هم خدمتتان گفتم که این واژه از کجا آمده = بنمایه تاریخ ایران باستان نویسنده زرین کوب ( اصل کتاب 5 - 6 جلدیست و در آن به این نکته اشاره شده بود )
آخه پسوند ای بسیار پر کاربرد شده دهخدا حدود ۱۵ کاربرد برای این پسوند برشمرده! که یکیش پسوند نسبت و بهگفته شما وابنده میتونید تو همین آبادیس [ی] رو جستجو کنید و خودتون ببینید.
کاربردی شدن پسوند [یک] دستکم در زمینههای دانشی(دانشیک)، زبان پارسی رو کاراتر و پربارتر میکنه.
به هر حال این پسوند کامل هم فراموش نشده در واژههای نزدیک، تاریک، تاجیک، باریک هنوز میبینیمش.
کاربردهای زیبایی از پسوند ' - یک' گزارش کردین. به گمانم این جور گوناگونی پسوندها برای هماهنگی های آوایی ای باشه که من به روشنی ندانمشون. میدونم این پسوند ' - یک' در انگلیسی هم و در میان واژگانی چو basic, acidic , historic, scientific و بسیاری دیگه دیده میشه. این ' - یک' کمک میکنه که از تار به تاریک برسیم و از تاریک گریزی بزنیم به تاریکی. با این همه ' - یک' در اهنرباییک به دلم نمیشینه.
من پیش تر از این، در زیر واژه [یک] نوشته ای را گذاشته بودم که اینک رونوشت اونو با کمی دگرش ( تغییر ) اینجا هم می گذارم.
من ندیدم کسی پیشنهادی واسش داده باشه ولی خودم کهربایی-اهنربایی یا کاهنربایی رو واسش ساختم که برگرفته از ریشه واژگان الکترو و مغناطیس نیست.واژه مغناطیس از نام ی شهر، غلط نکنم مگنزیا، و الکترو از نام ی جور شیره گرفته شده. یکمی رو یادم نمیاد ولی دومی، الکترو، از واژه ای یونانی میاد و شایدم هم ریشه هایی در زبان های دیگه داشته باشه.
درود
واژه ی [کاهنربایی] که پیشنهاد دادید می تواند نوواژه ای خوب و شایسته ی جایگزینی به جای الکترومغناطیسی یا الکترومگنتیک باشد.
و نیز می توان از پسوند نسبت سازِ [یک] که در زبان پهلوی کاربردی بود بهره برد و گفت [کاهنرباییک].
با سپاس از شما
درود به مهدی کشاورز بزرگوار. سپاس از پاسخ زیبنده تون. به تازگی نسکِ ایده یِ خطرناکِ داروین از نشرِ لوگوس به ترگومِ احسان شاه قاسمی رو خواندم. ایشون به زیبایی بارها از این پسوند استفاده کردند و نوشته ای دلپذیر پدید آوردن. نمونه اون الگوریتمیک هست. پسوند ic - در زبان انگلیسی نیز وجود دارد و واژه الگوریتمیک در زبان انگلیسی به صورت algorithmic هست. من گمان کردم که ایشون پسوند یک را از زبان انگلیسی وام گرفته اند اما ممنونم از شما برای این روشنگری.