پرسش خود را بپرسید
معنی های دیگر واژه "rest"
١ سال پیش
١٦٠
سلام .معنی های دیگر واژه "rest" چیا هستن مثلا توجمله زیر
my pen rests on the table
٤,٤٢٨
٠
١
٢٠٦
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
به عنوان فعل: قرار داشتن (مکانی)، بودن در جایی یا چیزی، باقی ماندن، استراحت کردن، تکیه دادن
مثالهای دیگه:
They will all rest in peace.
همهی آنها در آرامش باقی خواهند ماند (استراحت خواهند کرد).
. The other part of it, rests on your shoulders
قسمت دیگرش، بر عهدهی تو است.
Rest + on: بستگی داشتن یا برعهده کسی یا چیزی بودن
تو جمله شما هم معنی قرار داشتن و بودن میده.
٥,٦٣٤
٠
٢٤
٣٩
١ سال پیش
فعل rest در این جمله به معنی "قرار داشتن" است.
معانی rest هم که خیلی زیاد هست و میتونید معانیش رو توی همین سایت ببینید.
١١,٦٧٢
٥
١٧٦
٩٨
١ سال پیش
سلام
خودکارم روی میزه.
خودکارم روی میز قرار گرفته.
خودکارم روی میز تکیه زده.
٢٥,٩٦٥
١٠
٥٦٥
٢١٨
١ سال پیش