منظور شهریار از "سروری شدم" تو بیت "سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم"
منظور شهریار از
"سروری شدم"
تو بیت
"سروی شدم به دولت آزادگی که سر با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم"
چیه ؟
٦ پاسخ
سروی شدم به دولت آزادگی که سر * با کس فرو نیاورد این طبع سرکشم
سرو: درختی که به علت کشیده و صاف بودن، نماد آزادگی و سر خم نکردن است، و در ادبیات غنایی بیشتر استعاره از قامت معشوق است. سرو همچنین میوه ندارد:
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری * جواب داد که آزادگان تهیدستند (سعدی)
دولت: بخت، ثروت، دولت آزادگی: اضافه تشبیهی، فرو آوردن سر: گردن نهادن و طاعت پذیرفتن، با کس: به کس
سرور ننشان اازادی ااست
یعنی ددر ببرابر ددشمنان ووای می اایستم اانسان اازاده اای ههستم
همانند سرو که نماد آزادگی و سربلندی است از هر قید و بندی آزادم واین خصلت سرکشم سر به بندگی کسی فرود نمی آورد
در ادبیات فارسی سرو به آزادگی زبانزد است ، و آزادگی در ترکیب دولت آزادگی نشانه ی همین خصوصیت است .
درود
سرو نماد رهایی و آزادی و بی قید و بندی و بی تعلقی ست