صدای ناشناس، کمی عجیب، کاملاً واقعی
صدای ناشناس، کمی عجیب، کاملاً واقعی
آقای میلانی در قفقاز منشی تاجری بود و به کار اشتغال داشت، روزی که در تجارتخانه تنها بود صدائی شنید که گفت: تا چند لحظه دیگر فلان شخص وارد میشود، حاجتی دارد کارش را انجام بده. زمانی نگذشت که اون شخص وارد شد و حاجتش را گفت، انجام داد و رفت. روزی دیگر که شخصی در تجارتخانه بود و با او صحبت میکرد دوباره همان صدا را شنید و در ضمن فهمید که فقط او هست که صدا را میشنود و کسی دیگر نمیشنود. صاحب صدا که پیدا نبود دوباره شخص دیگری را توصیه کرد: اکنون وارد میشود و حاجتی دارد حاجت او را برآور. باز شخص گفته شده آمد و حاجتش را گفت، کارش را انجام داد و رفت ولی آن صدا مرتباً با او بود. روز و شب مطالبی را میگفت و پیشگوئیهائی میکرد و چون میلانی ازدواج نکرده بود و تنها بود، علی الخصوص شبها بیشتر میترسید. روزی صدا به او گفت فلان دختر زیبا که به تو مراجعه میکند اهل گرجستانه و شایسته همسری تست. از او خواستگاری کن. روز بعد دختر به تجارتخانه آمد ولی میلانی از اون خواستگاری نکرد، هر چند او زیبا بود ولی دست میلانی از مال دنیا خالی بود، و بقول خودمون آس و پاس بود، و معلومه کسی همسر مرد بی پول نمیشود. پس از رفتن دختر گرجی، دوباره صدا بگوش او رسید که چرا از این دختر خواستگاری نکردی؟ گفت: باید به پدر و مادرم نامه بنویسم و اجازه بگیرم، شهر هرت که نیست، وانگهی دستم از مال دنیا خالی هست. صدا گفت: بی پولی مسئله ای نیست، او راضی است با تو ازدواج کند. ولی میلانی دنبال این توصیه نرفت و صدای ناشناس هم در مورد کارهای دیگر، دست از سر او برنمیداشت. روزی صدا به او گفت: امروز نزد فلان کمونیست برو و او را به راه خدا دعوت کن. اینجا دید که کار دارد به جاهای باریک میکشد و اهل سیاسی بازی و دردسر نبود، این بود که به مدیر تجارتخانه گفت: چون من عازم مشهد هستم خواهشمندم حساب منو تصفیه کن بروم. مدیر تجارتخانه حساب میلانی را تصفیه نمود و او به مشهد رفت. در طول راه هم صدا دست بردار نبود و از حوادث نیامده خبر میداد تا رسید به مشهد. بلافاصله به زیارت حضرت ثامن الائمه علیه السلام رفت و شرح ماوقع را با گریه و زاری به حضرت عرض کرد و از آقا کمک خواست. پس از خاتمه زیارت در کفش کن بالا، با آقای نوغانی مواجه شد و چون با هم آشنائی داشتند، گرفتاری خودش را برای ایشان گفت. فرمود مشکل تو به دست آقای فلانی باز میشود و نشانی منزل ایشان را داد و گفت درب منزل ایشان بروی همه باز است. به منزل اون شخص رفت و دید، درسته، همانطور که شنیده بود، دید درب باز است. به درون رفت و سلام کرد و مشکل خود را به عرض ایشان رساند. اون شخص دست به محاسن خود کشید و سر به تفکر فرو برد، گوئی در عالم خلسه است، چنین حالتی بود، ولی پس از زمانی سر برداشت و فرمود مشکل تو رفع شد، برو از حضرت ثامن الائمه تشکر کن. دوباره به حرم مشرف شد و شکرانه بجا آورد و همه چیز درست شد. زمانیکه مشغول تحقیق برای مشکل خودم بودم، خیلی موارد مشابه رو بررسی کردم، و این حکایت واقعی خب برام خیلی جالب بود، البته این حکایت واقعی رو اینجا گذاشتم تا نظر شما رو کامل در موردش بدونم، هر چی در موردش به ذهنتون میرسه بگویید، مثلاً اگه خود شما جای میلانی بودید چکار میکردی؟ در چنین مواقعی بهترین کار چیه؟ این واقعه در کتاب نشان از بی نشانها ثبت شده.
سلام، تعداد موکلین خارج از حد تصوره، توی کتاب بحارالانوار اسمشون به همراه وظیفه هاشون بصورت پراکنده اومده، ولی خیلی حوصله میخواد که یکجا جمعشون کنی، آدم بین نور و ظلمت حرکت میکنه، برای همین گاهی به موکلین شیطانی گرفتار میشیم، و گاهی به موکلین رحمانی نزدیک میشیم، حتی اسامی بعضی شیاطین هم در بحار هست ولی حجم کتاب خیلی زیاده.
آگاه بودن از آنچه که اکنون من از آن دانستگی دارم ، پیام پیامبران هست . هیچ ربطی به یوگی و فرقه ای ندارد . یعنی آیا من الان خشمگین هستم ؟ از خشم آگاه می شوم / نظاره اش می کنم و با آن همراه نمی شوم . چون خدا فرموده . پس فن حضور در لحظه، برای جلوگیری و دوری از اعمال حیوانی است . در ضمن با فهم درست از اثر ناطر در شکاف کوانتومی ، زمانی که شما ناظر آگاهی / دانستگی خود باشید ،
آن آگاهی ها اصلاح و مرتب می شوند . یعنی شما با حضور داشتن ، خودتان ، آن دانستگی هائی که در شما پدیدار می شود را اصلاح می کنید و از حیوانیت و دائما همراه شدن با عاملهای روان ناسالم ، بسمت انسان بودن حرکت می کنید .
١٥ پاسخ
۵. پنج حس ، پنج وجه .
حس ششم یا تفکر و تعقل و تصور و تجسم و تخیل و توهم ، وجه ششم .
حالا فهمیدی حس ششم یعنی چی ؟
احساسات بر روی هر وجه حس ، تعریف میشن .
عاملهای روان هم ، بر هر وجه حس تعریف میشن که احساسات رو پدیدار می کنن .
در ۱۲ وجهی ، تا آسمان پنجم هست .
در مخروط ، تا آسمان نهم مغز یا شمس الحق هست .
سلام مجدد آریس جان
خیلی عالی توضیح دادین براووو
باید چندین بار بخونم تا به هضم رابع برسه
ایول داداش👏🌹
در ضمن ، اینطور نیست که مثلا از ۶ به ۱۲ تبدیل بشه ، ثابت بمونه . دائما در حال تغییر هست . بخاطرهمین بود که پیامبر در یک زمانهائی بهشون وحی می شد . اگر ۲۴ ساعت ، در خلوت بمونیم ، اونوقت میشه ۱۲ یا بالاتر رو حفظ کرد .
۴. وجوه با هم تفاوت دارند . اما سرعت چرخش ، غیر قابل تصور هست .
مثلا شما جلوی تلویزیون نشستی .چشم داره صفحه نمایش رو می بینه . وارد فکر کردن عمیق میشی و در خودت تصویرسازی فکرت رو می بینی . یهو بغل دستی شما میگه " دیدی ، تو تلویزیون یارو پرید ؟!"
شما میگی " نه ، غرق در فکر بودم "
پس بر وجه دیگر بودی .
در مراقبه های بسیار عمیق ، که توجه تیز مبشه ، میشه تک تک آگاهی ها رو دید و فهمید . هر چقدر شما بیشتر در لحظه مستقر بشید ، زمان و چرخشها ، برای بیننده کندتر میشه . بخاطر همین اگر آدمی کاملا در لحظه قرار بگیره ، نامیرا میشه و بدن پیر نمبشه . یعنی زمان متوقف میشه .
در مشاهده گری محض ، تنفس قطع میشه و قلب می ایسته . تنها دل ِ با نورِ جان ، عملکرد دارن . بخاطر همین قطب عالم ، در گوشه ای نشسته و در حال مشاهده گری محض هست .
در عوام بشکل ان شش وجهی قرمز هست . با مراقبه و مشاهده یا مادرزادی و خیلی حالتهای ناخواسته دیگه ، مثل اون دوازده وجهی سبز میشه .
با پیشرفت در مراقبه ، مثل اون چند وجهی رنگی مخروطی میشه .
در واقع پرده دل ،حالت تیز شدن توجه رو به خودش می گیرد .
بخاطر همین هست که امام مهدی ع غیب هستن . یعنی ایشون زنده هستن ولی در حال مشاهده گری محض هستن . و در حال دادن ارتعاش به زمین . البته تنها نیستند .
قطب عالم ، یا سه یا پنج یا هفت یا نه نفر هستند که در حال مشاهده و آگاه اززمین و تمامی آدمها و جانوران و گیاهان و همه چیز هستن . هیچ خواست و اراده ای تولید نمی کنند . ولی اگر یک آن ، چیزی از دلشون بگذره ، آنا و بدون وقفه ، در زمین اتفاق می افته .
پیام اوران و بوداها ،این غار نشینان که از کوه ها به پائین آمدند و دستورات الهی رو به ارمغان آوردند ، میلیاردی طرفدار دارن .
علم کهن عرفانی . حالا علم ماشینی ، میخواد این علم کهن رو از بین ببره . و تونسته عده زیادی رو جذب کنه . ولی همچنان ، همان دانشمندان علم ماشینی ، به آن پیام آوران ایمان دارند . این جنگ بین این دو علم تا ۲۰۲۸ ، به اوج میرسه و جنگ بین باطل و حق شروع میشه .
پرده های غیب باز میشه و حقایق علنی میشه .
منظور شما ، علمِ عرفان عملی هست .
نه علمِ کنونی .
۲. دیدیم و فهمیدیم که اولین دانستگی / اگاهی از موضوع در دل پدیدار میشه .
حتی اگر امواج جلوی مغز یا چشم سوم باشه ، اول باید بیاد در دل ، سپس نور جان بر اون بتابه تا آگاهی پدیدار بشه .مغز در تاریکی هست . نمی تونه از خودش آگاهی داشته باشه . بخاطر همین وابسته به نور جان در دل هست .
این دنیائی که ادمی الان داره دریافت میکنه ، در حالت هشیاری هست .
یعنی زمانی که حس وارد میشه ، اولین دانستگی / اگاهی از حس ، بسیار لطیف و ضعیف هست . چیزی مثل یک توده ابرهای رنگی هست . حالا این وارد مغز میشه و با سرعتی اعجاب آور ، مقایسه و قضاوت میشه ، و رنگ و لعاب میشه ، و شما به جای یک توده ابر بی شکل ، حالا یک سیب میبینی .
پس آن اگاهی اول از موضوع ، که در دل پدیدار شد ، دیگر نیست . در مراقبه ، ما دسترسی به اون دانستگی اول از موضوع رو پیدا می کنیم .
پس آنچه که مغز از دنیا میفهمه ، یک نوع
توهم ، تخیل ، تصور ، تجسم هست که با تفکر و تعقل همراه هست و همه اینها ، بصورت مجازی هستن .
دل ، محل آگاهی هست . محل عشق هست . مغز محل هوشیاری هست . محل خرد هست .
دل حقیقت رو نشون میده .
مغز از حقیقت ، یک توهم و تخیل میسازه .
به دل میگن ، ذهن کوچک .
ممنون جناب ایرانیان .احسنت که شماره گذاشتید .
اینجا دیگه کاری به علم نداریم . دهه هفتاد ، که تازه دستگاه ها یامواج مغزی کمی پیشرفت کرده بود و دانشمندان ، شروع به کشف و فهم کرده بودن ، دستگاه رو به یک راهب بودائی وصل می کنن، راهب میره در حالت مراقبه عمیق ، امواج مغزیش یک خط راست میشن . تنفس متوقف میشه. دانشمندها میگن ،" خب ، این مرد " . بعد از ساعتی، راهب به هوشیاری بر می گرده .میگن " مرده ، زنده شد " از راهب میپرسن " چی شد ؟ کجا بودی ؟ تو که مرده بودی ؟ " . راهب میگه " من داشتم شماها رو نگاه میکردم . فلانی داشت اینجا راه می رفت ، اونی یکی ... "
دانشمندها ، عین یه بز وا می ایستن ،
جواب . ۱. حس ، از پنج درگاه حسی ( چشم ، گوش ، زبان ، بینی ، پوست ) وارد دل میشن . نور آگاه بخش جان / الله ، بر آن می تابد ، سپس آگاهی / دانستگی پدیدار می شود . آن آگاهی / دانستگی ، در حقیقت تو هستی . از کل بدن و ذهن و مغز و دل ،
تو ، آن آگاهی هستی . تو آنی هستی که از موضوع ، دانستگی / آگاهی دارد .
این میشود آگاهی داننده .
آدمی چندین حس درونی هم دارد ؛ ضربان قلب ، تنفس ، فشار خون و ...
مغز نیز ، می تواند موضوعات غیرمادی را بر پرده دل بفرستد و سپس آگاهی پدیدار شود ؛ تفکر ، تعقل ، تصور ، تجسم ، توهم ، تخیل . و عاملهای روان ، ناسالم یا سالم .
و احساسات .
ادراک ، یعنی عملکرد حافظه . برای اینکه شما بتونی چیزی رو درک کنی یا بشناسی ، موضوع وارد میشود ، با فایلهای حافظه ، مقایسه و قضاوت میشود ، سپس شما آن موضوع مثلا سیب را می شناسید .
اگر پنج حس ظاهری قطع بشن ، حسهای درونی که هنوز هستن . اگر حسهای درونی قطع بشن ، وارد جانا میشید .
در مراقبه ، سالک با بکارگیری توجه و حضور در لحظه ، به مشاهده آگاهی داننده میشینه . افکار و پچ پچ درونی ، متوقف میشن و حالا سالک با دانستگی از تنفس می مونه . یعنی از هوشیاری که فکر و حس درش بود ، رسید به هوشیار بودن ، حس هست ولی فکر کمرنگ شده .حالا آروم وارد حالت خلسه میشه . دیگه از پنج حس آگاه نیست . موضوع تنفس ، بعنوان یک فکر منفرد ، در واقع بعنوان یک مفهوم بر پرده دل می مونه . پس تفکر و تعقل و تصور و تجسم و توهم و تخیل ، بسته شد . حس ها بسته شد . تنها یک موضوع بصورت مفهومی ، بر پرده دل هست .
حالا تنها ، آگاهی بر اساس اون مفهوم تنفس پدیدار میشه . که بهش میگن :
نفس باد صبا .
حس ششم ، یعنی فکر کردن . یعنی بر مبنای پنج حس ، فکر کردن یا حتی رویا ، پدیدار میشه . فکر کردن یک حس هست اما از پنج حس ، لطیفتر . بخاطر همین بهش میگن حس ششم .
پس زمانی که تنفس رو بعنوان مفهوم یا یک فکر منفرد ، بر پرده دل دارید ، میشه بهش حس ششم گفت .
سوال شما : اگر حس حذف بشه ، دل و مغز کاری ندارن ؟
مغز ، دیگر هشیار و بیدار نیست .قسمت تفکر ، تعقل ، تصور ، توهم ، تخیل ، تجسم ، فعال نیست . اما لایه های زیرین در حال فعالیت هست .
دل ، همیشه روشن هست . در واقع ، دل قسمت روشن ذهن هست . چون در دل ، نورِ جان یا خدا هست .
برای اینکه مغز ، از خودش آگاه بشه ، نیاز به نور جان در دل داره .
زمانی که تنفس رو بعنوان یک مفهوم ، بر پرده دل داریم ، مغز دیگه دخالت نمی کنه . ولی دل داره کار خودش رو میکنه .
آگاهی یا دانستگی داره در دل پدیدار میشه . اما فقط یک موضوع هست . تنفس بعنوان مفهوم . پیام آوران ، در دل بودن که صدای خدا رو شنیدن .
دل محل تجلی نور حق هست .
این تجربه فردی نیست . این حقیقت مراقبه هست . پس قابل آموزش هست .
آنچه که بودا ، پیامبر ص ، مولانا و ... تجربه کرد ، عین همان راه را می توان تجربه کرد .
راه در جهان یکی است و آن راه راست است .
حالا اونهایی که نمی فهمن ، راه چیه ، میگن این راه تجربه شخصی هست .
بعدش میگن شاعرانه و رومانتیک .
آخر ای طفلان ، ببین میتونی یکجا ، برای ۴۰ روز ، بدون اب و غدا بشینی و تکون نخوری ؟ اصلا ببین میتونی ۳ ساعت یه جا بشینی و دهان ببندی و دچار فکر نشی ؟
مردان خدا پرده پندار دریدند
یعنی غیر از یار ، هیچ ندیدند
تا سوال شماره ۲ .
سلام آریس عزیز
تشکر از اینکه وقت گذاشتی و پاسخ دادی.
خداوند میگه شاید چیزی از نظر شما کریه و زشت باشه و همون خیر شما باشه، و شاید از چیزی خوشتون بیاد و اون شَرٌّ باشه واستون، خدا علم داره میدونه چی خوبه.
وَعَسَىٰ أَن تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
خب با این مقدمه میگیم انشاالله که خیر بوده.
اول چند سوال برام پیش اومد که اول سوالات رو میپرسم. بخاطر اینکه لطمه به کار شما وارد نشه، با حوصله بعدا در اوقات فراغت پاسخ بدید، ممنون.
۱- آیا از نظر علمی، حس، پل رابط بین دل و ادراکات هست درسته؟ اگر حس از این میان حذف بشه، دل و مغز دیگه درکی ندارن بله؟ (منظورم حواس پنجگانه یا حواس کشف و شهودی مانند حس ششم)
۲- اگر دل و مغز رو بصورت علمی، بعنوان دو مرکز بدن، مقایسه کنیم، چه تشابه و تضادی بین این دو هست؟ (برای شناخت این دو مرکز پرسیدم)
۳- آیا تصویری وجود داره که این مکعب شش ضلعی رو ببینم؟ (شاید منظورتون چند وجهی افلاطونی و ارشمیدسی، یال مکعب، یا منشور یکنواخت باشه؟) البته متن شما یال مکعب رو بهم القاء کرد.
۴- وجه حس و وجه فکر، در زاویه خاصی در مکعب نسبت به هم قرار دارند؟ (مخالف و قرینه، یا کنارهم و چسبیده؟)
۵- اون چهار وجه که خالی نیستند، چی هستند؟
ضمناً در پاسخ
/بله از کودکی تا یادم میاد همراهم بوده. ولی بعد از مرگ برادر بزرگترم، شوکی بهم وارد شد که تشدید شد/نه، اینا غیر ارادی هست و تحمیلی، اهل مراقبه و چله نشینی و اینا نیستم، فقط شرع، اخلاق، قانون، اینا رو رعایت میکنم /نه، این امکان پذیر نیست، چون صدا ناگهانی شروع میشه و فرضا توی خیابون ازم میخواد مسیرمو عوض کنم، یا از مکانی دور بشم، و بعد حادثه ای میشه که میفهمم منو از خطر دور کرد، نه در مقابلش میتونم مقاومت کنم، و نه قادر به احضارش هستم /نه، هیچ انقباض و انبساطی نیست، فقط اگر مقاومت کنم، با طپش قلب شدید مجبورم میکنه، اینقدر زیاد میشه که به غلط کردن میفتم بقول معروف/ وقتی میاد کمی منگ و بی اختیار میشم، وقتی میره هوشیار میشم / احتیاجی نیست باهاش حرفی بزنم یا نزنم، فکرم رو میخونه و با صدای بلند جواب میده، ولی جمعیتی که کنارم هستند صدایی به این بلندی رو نمیشنوند / اغلب از خطرمرگ نجاتم میده، ولی آره دستور میده، مثلاً دوستی به دیدنم میاد، صدا میگه: این اومده تو رو ببره دنبال زیرخاکی، بهش جواب منفی بده بگو من نیستم، منم چون منگ بودم سوتی دادم، قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم: زیرخاکی و این مزخرفات رو بریز دور من نیستم، طرف ول کن نبود، میگفت تو علم غیب داری از کجا فهمیدی اینو میخوام بگم😀 مثلاً بعضی کتابها رو نمیذاره بخونم، مخصوصاً کتب پوچگراها مثله صادق هدایت، فروغ فرخزاد و.. از بعضی آدمهای لامذهب دورم میکنه، دخالت میکنه / نه چیزی برای فردا نمیگه، دقیقه ۹۰ میگه این کار رو بکن، یا نکن، بصورت زمان حال/ آره مثلاً توی تفسیر قرآن و حدیث راهنماییم میکنه و اشتباهاتم رو بهم تذکر میده و اغلب میگه سرت به کار خودت باشه و صبور باش، هر چیزی رو به وقتش میفهمی / نه، رویابینی، مدیتیشن، یوگا، خلسه، خلع بدن، هیچکدوم رو نداشتم، چون نمیذاره انجام بدم یا تست کنم، میگه از چهارچوب شرع دور نشو/ تا حالا توی بیداری تجربه رویابینی نداشتم، اگر هم بوده یادم نمیاد. ولی توی خواب، و بین خواب و بیداری مثلاً موقع بیدار شدن داشتم، البته اگر اسمش رویابینی باشه/ الان یادم افتاد، خلع بدن یک بار در حین کوه نوردی اتفاق افتاد ولی کاملاً غیر ارادی بود، ولی نمیشه اینجا تعریف کرد/ آدم ترسویی نیستم، مرگ از نظر من، یه مسافرته. فقط از اینکه آلوده به پلشتی بشم میترسم، چون مکافات رفتار بد ولمون نمیکنه/ تا حالا هر چی بوده غیر ارادی و ناخواسته بوده، تا حالا نتونستم خودم احضارش کنم. پوزش، سعی کردم کوتاه پاسخ بدم وقتتون رو نگیرم ولی باز طولانی شد.
مانا باشید🙏🌺
اینها چرخش وجوه پرده هست . یک زمان حتی خرد با شما حرف میزنه . یک زمان ، عقل و عامل روان هست و یک زمان از حافظه به شما می رسه . اینها نعمت هستند . شما باید مبنای راستی آزمائیتون ، همان عمل به اصول اخلاقی / دینی باشد . اگر مخالف پیام بزرگان و قرآن بود ، نباید دنبال کنید . تلاش کنید ، دائما مکث کنید و زمان بگذارید و هیجانی و احساسی کاری نکنید . حتی در مواردی که با باور دینی شما منطبق باشد .
استاد ایرانیان ، آدرس تلگرام بنده در پروفایلم هست ، اگر منت برمن بگذارید و با هم در مورد این موضوع بحث و تبادل نظر کنیم بسیار خوشحال خواهم شد ، البته بنده بارها عرض کردم آنچه که میبینیم و یا میشنویم و یا مزه مزه میکنیم . . . . مهم نیست بلکه آنچه که ما را وادار به مشاهده و ادراک میکند اهمیت دارد ، دقیقا مثل این است که در جایی هزار نفر خوابیده باشند و همه هم در اثر القا مغناطیسی رویا ببینند آیا همه یک رویا را می بینند ؟
سلام حسن جان🙏
من استاد نیستم، شاگرد شمام، من ایتا هستم، و وبلاگم، من از دنیا عقبم تلگرامی نیستم، اما در مورد مشاهده، چیزی ما رو وادار نمیکنه، بلکه خواست و اراده خودمون جذب میکنه، البته تجربه بهم ثابت کرده، چند چیز چشم بصیرت ما رو کور میکنه، دروغ، لقمه حروم، غیبت، انتقام جویی، دوبهم زنی. . اگه همین نکات ریز رو رعایت کنیم، بدون هیچ تلاش و مطالعه و تمرینی، مشاهده میکنیم. در همین حد رو تجربه کردم.
نکته دیگری که می بایست دقت کنید :
عاملهای روان سالم یا ناسالم روان ، میتوانند بطور مستقیم با شما حرف بزنند .
به عاملهای روان در پیشنهادات آبادبس مراجعه کنید تا آنها را بشناسید .
حتی عاملهای روان را می توانید در رویا ببینید . با این حالت های شما ، شاید در حالت نیمه هشیار هم ببینید .
عاملهای روان ، همان جن و پری و فرشته هستند .
اگر مغز بخواهد بطور مثال عامل روان حرص و آز را به شما نشان دهد ، چه باید بکند ؟
حرص و آز یک مفهوم و احساس است .
در ریشه ذهن ، به شکل و نماد سگ است .
پس شما در رویا یا حالت آگاهانه نیمه هشیار ، می توانید ببینید که سگی را نوازش می کنید یا به شما حمله می کند .
عاملهای روان زیبا ، بصورت نور رنگی کالبد گرفته و فرشته هستند .
هر قدر شما روان سالمی داشته باشید ، موجودات زیبا می بینید .
اما مواقعی ، از عمق ، حالتهای خشم ، کینه و عصبانیت را که احساس هستند بصورت دیو و دد و حیوان درنده می بینید .
پس به نسبت افکار روزانه شما و یا اینکه چه حالت احساسی از عمق به سطح آمده ، می توان این موجودات را دید .
پس اینها حالات احساسی یا خاطرات شما هستند که بصورت نماد و سمبل دیده می شوند . چون مغز برای به حافظه سپردن احساسات شما ، نمی تواند در خود احساس ترس را ذخیره کند . چون یک مفهوم و حالت احساسی است .
پس از ان نماد و سمبل می سازد .
حالا شما در درون ، در زمان مواجه با ان خاطره احساسی خود ، آنرا بصورت شکل و نماد می بینید .
نترسید و جواب ندهید . تنها آگاه و ناظر بمانید .
آیا زمانهائی در گوش خود وزوز دارید ؟ صدای سوت کشیدن ؟
اینها بخاطر مایع نخاعی در اطراف مغز ، فشردگی ستون فقرات بر نخاع یا آسیب حلزون گوش هستند . اگر لازم بود به پزشک مراجعه کنید و اگر آزار دهنده نیست و سرگیجه و سردرد ندارید ، به ان اهمیت ندهید .از گیاه طبیعی جینکو استفاده کنید .
هر چقدر ترفند مغز و دل را بهتر بشناسید ، ترسهای شما کمتر می شوند .
شاهد و ناظر بودن از آگاهی/ دانستگی خود ،
یعنی آنچه که اکنون از آن هشیاری دارید
موجب می شود تا ایستائی و راکد بودن انرژی در بدن و مغز شما ، به جریان بیفتد و زمانی که در یک کانال ، فرکانس گیر افتاده اید ، خیلی زود رد شود و وارد سطح قبلی و یا بعدی بشوید . سعی در فکر کردن ، تعقل و فهمیدن و توهم تصور ساختن از چیزهائی ( در اینجا صدا) که از ان دانستگی دارید نداشته باشید .
چون آگاهی را محدود می کنند و جلوی گسترده شدن اگاهی را می گیرند .
هر چقدر اگاهی گسترده شود ، توهمات شما کمتر می شود .
توجه را بر روی دانستگی از تنفس و حس کلی بدن نگه دارید .
نکته : بر روی تنفس تمرکز نکنید .
شما ، ذات شما ، آگاه و شاهد بودن هست . الان اگر فکر و پچ پچ درونی نداشته باشید ، از چه دانستگی دارید ؟ تنفس و یک حس کلی بدن . این میشود آگاهی داننده . او که می داند . تا حالا فکر می کردید این اگاهی داننده ، من هستم . من بدن هستم . من افکار هستم .
حالا ، یک اگاهی مشاهده گر و ناظر پدیدار می شود که شاهد ان اگاهی داننده است .
پس ان آگاهی / دانستگی از تنفس و حس کلی بدن را مشاهده کنید .
آن دانستگی / اگاهی از صدا را مشاهده کنید . این میشود حضور در لحطه .
پس تمرکز نکنید بلکه توجه را در اختیار بگیرید .
در هر لحظه شما از چیزی دانستگی دارید .
یکبار از بدن ، یکبار از تنفس ، یکبار از افکار ، یکبار از موضوعع چشم ،یکبار از موضوع گوش و ...
موضوعات وارد می شوند و دانستگی پدیدار می شود . پس سعی در جلوگیری از ورود موضوعات نکنید .تنها شاهد و ناظر باشید . مانند آیینه ، موضوع را منعکس نکنید . واکنش نشان ندهید . مانند شیشه شوید ، بگذارید موضوعات از درون شما رد شوند . به این ترتیب ، ان صدا ، آرام آرام رد می شود . حالا موضوع بعدی . صدائی دیگر . تصویری دیگر .
باز به مشاهده و حضور در لحظه ادامه دهید تا کانالهای گرفته شده ، تخلیه شوند .
با این کار ، دیگر رویا نمی بینید و دچار تداخل مغزی نمی شوید . همه چیز اصلاح می شود .
شاد و موفق باشید
آخر این مغز نیست که به ما مثلا حرص و آز را نشان میدهد ، مغز بخواهد خود را به صاحبش نشان دهد چه نشان خواهد داد ؟ یک سرزمین پر از چین و چروک ؟ هو الذی یریکم آیاته. . . . . .
😄😄😄
علم ماشینی ، یعنی من مغزم .
علم عرفانی یعنی من نیستم همه اوست .
😄😄😄
علم ماشینی ، یعنی من مغزم .
علم عرفانی یعنی من نیستم همه اوست .
این سوال شما ، توضیح زیادی دارد ، هر دفعه یک دیدگاه به شما ارائه خواهم داد .
این تجربیاات ، میتونه مادر زادی باشه . که باز به دی ان ای و ژن بستگی داره .
میتونه بخاطر یک تروما یا آسیب بر اثر ضربه باشه .
ولی اصل و حقیقت آن ، در جریان مراقبه ، به جلو می ره و به کمال می رسه .
چون کسانی که بطور مادرزادی یا آسیب ، تجربه می کنن ، تسلط ندارن . باید اموزش داده بشن .ولی یک مراقبه گر ، تسلط کامل داره .
شما پرده دل رو یک شش وجهی سه بعدی در نظر بگیرید . مثل مکعب ولی شش ضلع .
در حالت عادی ، این مکعب بر روی یک وجه هست . که شما از حس و فکر ، آگاهی دارید .حس ها یک وجه ، فکر ، یک وجه دیگر .
اما سطوح و وجوه دیگر ، خالی نیستند . وصل به دیگر دریافتهای مغز و دل هستند .
اما شما از آن وجهی دانستگی دارید ، که پرده دل را تشکیل می دهد .
زمانی که مکعب بچرخد ، شما از اطلاعات ، پشت صفحه جلوئی ، آگاهی پیدا می کنید .
یعنی اگر الان از آسمان پنجم مغز ، در حال دریافت اطلاعات بر وجه دیگر مکعب است ، زمانی که مکعب بچرخد ، شما آن صداها را می شنوید . پس اطلاعاتو دیتاها در حال ورود و خروج هستند . تنها در پشت پرده دل در حال اتفاق افتادن هستند .
این یعنی شما آدمی دل نازک و احساسی و دلی لطیف دارید . چرخش راحتتر انجام می شود .
اینبار دقت کنید : آیا زمانی که صداها شروع می خواهند شوند ، یک احساس چرخش یا تیر کشیدن ، یا انقباض و انبساط قوی در ناحیه بالای قلب ، احساس می کنید یا خیر ؟ اول اینکه ، هیچ وقت و هیچ وقت در زمان شنیدن صدا ، جوابی به آن ندهید . تنها ناظر و هشیار از صدا باشید .سعی در حفظ کردن و به یاد داشتن صدا نکنید .
ببینید چه می گوید . آیا چیزی به شما آموزش می دهد ؟ آیا به شما دستور می دهد ؟ آیا می ترساند ؟
آیا انچه که باور و اعتقاد شما هست که در قبل یاد گرفته اید و پذیرفته اید را به گونه ای دیگر بازگو می کند؟
آیا چیزی از فردا می گید ؟ آیا راهکاری برای رویاروئی با مسئله فردا می دهد ؟
در گوشه ای با ستون فقرات صاف بنشینید .چشمان را ببندید . توجه خود را کامل بر روی صدا بگذارید .
آیا قطع می شود ؟ . اگر قطع نشد ، توجه خود را بر روی آگاهی / دانستگی از تنفس یا حس کلی بدن ببرید . آیا بعد از حدود ۵ دقیقه ، کمرنگ یا قطع شد ؟
حالا برعکس .
با گذاشتن توجه و نگهداری کامل توجه بر روی صدا ،ببینید وارد حالت رویابینی می شوید ؟ آیا آنجا یک موجودی می بینید که دارد حرف می زند؟
آیا میشود که صدا قطع شود و تنها تصویری از فردا را ببینید؟
اگر تصویر دیدید ، بدون ترس و نگرانی ، توجه را بر روی تصویر نگه دارید .
ببینید آیا می شود که در تصویر بیدار شوید؟ . مثلا در تصویر تجسد پیدا کنید و راه بروید.
نکته :دفعات اول دچار ترس می شوید .
اما بدانید که اینها مجازی هستند . هیچ موجودی نمی تواند به شما آسیب بزند .
هیچ روح و جن و پری در انجا نیست .
فقط نترسیدن مهم است .
تنها ناظر و شاهد وقایع باشید .
جواب هیچ موجود مجازی را ندهید .
هیچ قل والله ، نخوانید . هیچ حسین و ابوالفضل را صدا نزنید . چون آنها به صورت تصویر توسط مغز ، به شما نشان داده می شوند .
تنها آگاه و شاهد بمانید . بگذارید تصاویر و صداها ، بیایند و بروند .
چون جائی نمی روید . آگاهی یا دانستگی از موضوع یا شما که در حال نظاره هستید ، در وسط دل نشسته اید و تنها تصاویر دارند حرکت می کنند . حتی پرواز کردن و پرت شدن از بلندی ، یک حس و احساس مجازی است . تنها تصاویر بر روی پرده در حال جابجایی هستند . مانند این عینکهای مجازی سه بعدی که بر روی چشم می گذارند هست .
شما سرجایتان در دل هستید . همه چیز مجازی است . حتی حس های شما .
مانند رویا دیدن . شما در رویا راه می روید و حس کف پا را دارید ، شما در رویا غذا می خورید ، اما مزه غذا را می چشید
ولی بدن که آنجا خوابیده ؟!!!
پس اینها مجازی هستند و توسط مغز ، به اگاهی یا شما که در حال رویا دیدن هستید ، در حال القا شدن هستند .
پس نترسید . نترسیدن ، بسیار بسیار مهم است .
حتی اگر ترسیدید و خارج شدید و بدن بیدار شد و راه رفتید و گزارش دادید که یک شبح یا موجودی یا ..... دارم میبینم ،
آیا بغل دستی شما می بیند ؟ خیر .
پس چه اتفاقی افتاده ؟
آن تصویر مثلا اتاق شما ، از چشم وارد شده ، بر روی پرده دل افتاده و دانستگی از اتاق پدیدار شده .
حالا مغز ، یک تصویر مجازی به این تصویر اتاق شما اضافه می کند . فتو شاپ می کند .
حالا شما دچار این توهم می شوید که موجودی در اتاق شما هست . 😄😄😄
و فقط شما می بینید . چون در درون شما تصویرسازی شده .
پس حالا فهمیدید که چشم قادر به دیدن نیست . بلکه موضوع ، از درگاه چشم وارد می شود . توسط رشته های اعصاب بر پرده دل می افتد ، حالا نور جان یا خدا یا نور اگاه بخش بر آن می تابد
حالا دانستگی / اگاهی از موضوع پدیدار می شود . حالا اگر مغز بتواند ، یک تصویر به آن اضافه می کند .
این نکات را تمرین کنید . فقط بدانید و بفهمید که هیچ موجودی قادر به آسیب زدن به شما نیست . چون همه اینها مجازی هستند .
تنها اگر باورشان کنید و به آنها اعتبار دهید ،
جزئی از کارما می شوند و دوباره می آیند .
پس نترسیدن و فهمیدن آموزش درست که به شما داده شد ، باید دائما یادآوری شود .
شاد و موفق و نترس باشید
سلام
ممنون زحمت کشیدی داداش
پاسخ رو در پست گذاشتم چون طولانی شد
سوال جالبی هست . اکثر افراد ، به صورت رویا و تصویر می بینند و فردای آن روز یا تا چند سال بعد ، همانگونه اتفاق می افتد .
مغز و دل آدمی ، مانند یک فرستنده و گیرنده عمل می کند . یعنی همین الان ، مانند یک وای فای در حال تبادل اطلاعات با مغز و دل دیگران ، زمین ، گیاهان و جانوران هست .
اما ، شما از ان بی خبرید . از آن آگاهی/ هشیاری ندارید .
مانند موبایل ، خطوط اینرنت . آن چیزی که شما بر روی صفحه می بینید ، همه ان چیزی نیست که موبایل دارد دریافت می کند یا می فرستد .
با انجام مراقبه و ورود به جاناها ، شخص ، چشم و گوش آسمانی پیدا می کند . به قول عوام ، چشم سوم باز می شود .
مراقبه و مشاهده گری ، چکار می کند ؟
به جای آنکه ، توجه بر روی پنج حس و قسمت تفکر و تعقل و تصور و تجسم و توهم و تخیل مغز باشد ، توجه بر روی موضوعات دیگر می رود .
انچه که از پنج حس لطیفتر است و آن بخش از مغز که در حال دریافت و فرستادن امواج و فرکانسهائی است که در حالت عادی ، شما از ان دانستگی ندارید .
در اصل و در حقیقت ، بابا آدم ، دارای این دریافت ها بوده . به مرور زمان و ورود ارتش تاریکی بر زمین ، آدمی را کاری کرده اند که این قدرتهای خود را از دست بدهد و او را وابسته به علم و موبایل و داروی شیمیائی و هواپیما و ... کرده اند .
اگر کسی هم بطور اتفاقی ، این حالتها را دریافت کند به او می گویند : روان پریش شده ای . قبلا میگفتن ؛ جن زده شده ای.
ولی آدمی می تواند بدون نیاز به ابزار ، از طریق مغز و دل ، با یکدیگر ارتباط بگیرد .
ولی شما را وابسته به موبایل کردند .
آدمی می تواند ، داروهای گیاهی را بشناسد و خود را درمان کند .
ولی جای آن ، به شما داروی شیمیائی داده اند . و ....
به این ماتریکس می گویند .
جواب : شما زمانی که دارید با خود پچ پچ درونی می کنید ، که همه آدمها در روز دائما با خود گفتگوی درونی دارند ، حقیقتش این است ؛ خاطرات ؛ تصویر یا احساسات ، از مغز و قسمت حافظه کوچک دل ، بر پرده دل می افتند و دانستگی از آنها پدیدار می شود ، حالا نفس یا ذهنِ تحلیل گر یا او که فکر می کند ، شروع به بازخوانی و صدا گذاری می کند . حالا شما دجار این توهم می شوید که دارید با خود فکر می کنید یا پچ پچ درونی می کنید . اگر با انجام فن حضور در لحظه و مشاهده گری ، به مشاهده خود بنشینید ، بلافاصله گفتگوی درونی قطع می شود .
یعنی توجه شما که سرگردان است و در دست عاملهای روان یا ذهن تحلیل گر بود ، در دست خودتان قرار می گیرد . یعنی توجه به جای سرگردانی ، حالا بر روی او که دارد می داند یا آگاهی داننده قرار می گیرد .
شاه ، قدرتش را پس می گیرد .
اما آنچه که شما دریافت می کنید یا ان شخص در داستان ، یعنی به جای مرور خاطرات و احساسات،آن اطلاعاتی که مغز و دل در حال دریافت هستند و تا حدی به آگاهی جمعی مربوط می شوند را در حال دریافت بر پرده دل هستید .
شما دارید از آسمان پنجم مغز ، دریافت می کنید . ان دیتاها و اطلاعات ، توسط نفس یا ذهن تحلیل گر در حال بازخوانی هستند .
اگر میخواهید مسلط شوید و با آن زندگی کنید می بابست به مراقبه و مشاهده مشغول شوید . وارد طریقت شوید .
اگر می خواهید که بسته شود ، نماز ، مخصوصا نماز شب را ترککنید . شکم چرانی کنید . شهوت رانی کنید . از داروی خواب آور استفاده کنید . به مرور زمان ، کانال بسته می شود . البته مشروب و ماری جوآنا سریعتر عمل می کند . 😁😁😁
شاد و موفق باشید
خوب باعرض سلام،
صداها را که بعض افراد در ذهن میشنوند متعدد هست ویکی نیستند،
چون طولانیه چندتا مختصراً اشاره کنم:
۱.وجدان، همه این صدا داریم اما با توجیهات وبهانه وبیخیالی و... یادگرفتیم بطورناخودآگاه سرکوب کنیم تا سوژه تمسخر بقیه نشویم.
سریال برره خوب اینو نشان داد.
۲.ابلیس بلباس آدم نیکو وصالح برا جذب مؤمن تا بعداً حسابی مُشرکش کند.
اینو سریال اغماء خوب نشان داد.
۳.وحی توسط ملک موکّل برای افراد خاص که هیچوقت لقمه حرام را نخوردندوبه هیچکس یا مخلوق آزار نرساندن. معصومند.
اینو در کودکان مشاهده میشه.
۴....
درود بر شما
اولی نمیتونه باشه چون وجدان نفس لوامه خودمونه و از ذهن و فعل خودمون تغذیه میشه. دو گزینه بعدی میتونه باشه. حالا بازم این سوال باقیه که چرا دخالت میکنه؟ اگر دخالتش درسته پس چرا برای بقیه نیست و فقط من دائم درگیرشم؟
سلام
چرا!؟، همه ما این صدارا داریم همینتور که بیان کردم، اما سرکوبش کردیم ودیگه نمیشنویم.
۴. ملک موکّل سحرخیز را همه مؤمنان اونومیشنوند.
۵. ملک موکّل نماز صبح، اکثریت مسلثانان اینو صداش میشنوند.
۶. . . .
۷. چهل شب مداومت بر نماز سحر، ملک موکل همراه ورهنما میکند چکار کنی چکار نکنید.
خوب افراد که هیچ وقت نماز نخواندن چطور ممکن صدای این ملک بشنوند!
براحتی منکرش میشن ومیگن توهمات وتخیلات و. . ـ
۸. نذر وثواب الفاتحة برای أمُّ البنین علیها السلام برای حکمت ورشادت، باعث رهنمائ اونحضرت هست.
اونها به هیچ مقدسات سالم ودرست احترام نمیگذارند، البته شامل اینرحمت نمیشوند.
سلام سپاس فراوان🙏
کافرین و منکرین رو ولشون کن
توهم نیست، چون توهم نمیتونه پیشگویی دقیق، بکنه.
پس شما هم میشنوی؟ خب این کیه؟ چیه؟ چرا همش امر و نهی میکنه؟ چکار کنم که ولم کنه تا زندگی عادی داشته باشم؟ مثل بقیه، یه زندگی ساده دوست دارم، از بچگی همراهمه، شما هم از بچگی همراهت بوده؟ هنوزم هست؟ یا تونستی دورش کنی؟
اخوی، هنوز پاسخ سوال ندادم،
اینها مقدمه بوده.
تعداد ملک موکل خیلی زیادند.
هر انسان یه خصلت منحصر به خوددارد،
وباید در راه درست ازش بهره ببرد.
مثلا خوش صدا برای نصیحت وقرائت قرآن و. . . میپردازد نه برای آواز خوانی و. . .
خوشگل وزیبا برای تربیت کودک یتیم وفرزندان خود نه برای کاسبی ومشهور شدن وبازیگری و. . .
. . .
خصلت که شما داری در تاریخ بعض افراد در کل جهان ثبت شد. . .
فعلاً تا بعد!
بستگی داره صدا از کجا می یاد و آیا می شود صاحب صدا رو پیدا کرد یا نه، و نهایتا اگه اینا خیال بوده که بیخیال می شدم
نمیتونه خیال باشه چون دقیقاً همون میشه که گفته، خیال قادر نیست آینده رو ببینه، خیال چیه؟ پرسه زدن ذهن در چیزی که وجود خارجی ندارد.
سلام آقای سیریزی عزیز
از پزشکان تا حالا نتیجه مثبتی نگرفتم، چون علتش رو توهم، حس ششم، باز بودن چاکرا، تلقین و غیره.. عنوان میکنند و توقع دارند بعنوان موش آزمایشگاهی ازم استفاده کنند، ولی در عوض فرضیات و احتمالات غلط تحویلم میدن، دنبال دلیل منطقی و قاطع هستم، به روانپزشک های زیادی رفتم که بی نتیجه بوده، صدها کتاب در این زمینه مطالعه کردم، در حدی که خودم یه جورایی روانپزشک شدم ولی بازم چیزی و سرنخی پیدا نکردم، یعنی این مطالعات و مراجعات مشکلی رو حل نکرده، هر بار خواستم ثبت صوتی یا تصویری داشته باشم، نیروی مرموزی مانعم میشه، گرچه خیلی کوتاه و ناگهانی اتفاق میفته، البته نظرم این هست چیزی ثبت نخواهد شد، چون کسانی که کنارم هستند هیچ چیزی حس نمیکنند، مثل این هست که از خوابی که میبینیم فیلم بگیریم، یعنی دریافت انفرادی هست، سعی میکنم در آینده، چند تا از خاطرات کوتاه خودم رو، که هضمش سخت نباشه، در مورد رؤیت روح و جن و فرشته بصورت سربسته براتون بنویسم، شاید به سرنخی برسم، حکایت فوق (این پست) رو چون مرحوم نخودکی نظر دادند که شیطان بوده، از جایی که به مرحوم نخودکی ارادت خاصی دارم، نظرشان برام موثق هست، ولی در مورد خودم هنوز نفهمیدم صاحب صدا رحمانی هست یا شیطانی؟ بیش از صدبار تکرار شده ولی نگذاشتم اطرافیان بویی ببرند، صورت خوبی نداره از نظر جامعه، چون نگاه منفی به قضیه دارند، شاید حق دارند و هضمش براشون مشکله. قطعاً توهم نیست چون تمام پیشگوییها موبمو اتفاق افتاده، هر چقدر هم تلاش کنم جلوی اون اتفاق رو بگیرم موفق نمیشوم.
استاد عزیز، ضمن درود مجدد، پوزشمند شما هستم قصد اصاعه ادب نبوده، ولی به زعم من باید از دو منظر به این قضیه نگاه کرد، علمی و معنوی .
درود در ادامه :
نخست از منظر علمی که نشانه ی در روان و اعصاب دارد که چاره در مراجعه به متخصص این حوزه دارد.
و منظر دوم، مربوط به حوزه معنویه، و این نشانه به زعم و صرافت من، نشانه بسیار مهمیه و می تونه ارتباط با عالم غیب یا مارای این معقولات باشد و حتما باید با متخصصین مربوطه اعم از فلاسفه دینی و یا فیلسوفان روان شناسی که به عوالم دیگر معتقدند مراجعه شود .
سلام آقای سیریزی عزیز و ممنون از توجه شما، از روانشناسان هیچ نتیجه ای نگرفتم، چون تمام احتمالاتشون اشتباه بود و نتیجه نداشت، نمیشه اینجا زیاد بازش کرد ولی بعنوان مثال: میخواستم سوار ماشین بشم ولی این صدا منو منع میکرد، وقتی سماجت کردم سرم فریاد زد طوری که قلبم درد گرفت و حالم خراب شد و نتونستم سوار بشم، اون ماشین رفت ولی همگی داخل دره سقوط کردند و کشته شدند، چندین بار مشابه همین قضیه ماشین تکرار شده ولی با کیفیت متفاوت.
زیاد مطالعه و تحقیق میکنم سرنخی پیدا کنم، یا لااقل کسی رو پیدا کنم که مشکل مشابه داشته باشه بتونه کمکم کنه، بگذریم، هنوز دلیل قاطع پیدا نکردم که بفهمم این صدا اصلا رحمانی هست یا شیطانی؟
چیه علی آقا؟ می بینم که ذوق زده وسط گفتگوی خصوصی ما سرک میکشید؟ امیدوارم سواد داشته باشید که عنوان و مخاطب این پست آقای سیریزی عزیز هست، این دیدگاهها خصوصی و موقت هست، پست و دیدگاه هر دو مخاطب خاص داره، امیدوارم بفهمید، دنبال سوژه هستی؟ اگر از شما نظر خواستم چشم، فعلا جزو نخودی ها بشین تا صدات کنم.
سیریزی جان، دیدگاه شما خیلی عالی و کامل هست، چون پخته و سنجیده جوانب قضیه رو در نظر گرفتید، درود بر شما، به شهرهای مختلف رجوع کردم تا شاید روانپزشکی حرفه ای پیدا بشه، ولی نه، خیلی با قضیه بیگانه هستن، بعداً کمی بیشتر بازش میکنم
جناب ایرانیان ارادتمندم و سپاسگزار از ابزار لطف شما با الفاظ شایسته تان. اول، پوزش می خواهم اگر باعث رنجش شما شدم در خصوص اظهار نظرم در مورد ناراحتی شخصی خودتان بدون ذکر توضیحات مقتضی در یک مدیای عمومی در منظر عموم که امکان اظهار نظر و دیدگاه هم مهیا کرده است، به اشتباه گذاشته اید. دوم، اگر توضیح داده بودید، که موضوع ناراحتی خودتان هست و اطلاعات کافی در رفتار عمومی در مدیای اجتماعی ندارید، قطعاً باعث آزردگی نمی شدم. سوم، مسائل خصوصی را در خلوت تان مطرح فرمایید.
درود، واقعا این پرسش طویل، نیازمند وقت مکفی برای خواندنش نیازه، تا ضمن خواندن، بشود، پرسش را بیابیم، اما پاسخ:
نخست، تحلیل پدیده:صدای ناشناس: ممکن است، تجربههای معنوی و یا حتی «پدیدههای روانی، باشد، و پیشگوییها، از تجار بالهام گونه، و یا به ناخودآگاهی جمعی» نسبت داده میشوند و یا حتی تصادفی باشد، تاثیرات محیطی مثلاً فرهنگ محلی (مثل باورهای قفقاز به ارواح یا پیشگویی) میتواند چنین تجربههایی را تشدید کند.
خب واکنش میلانی: ترس و اجتناب و مراجعه به مقام معنوی ، اما اگه من در جای میلانی بودم،
اگر صداها ادامه داشتند، به روانپزشک یا مشاور مراجعه میکردم، و از تصمیمات عجولانه می میپرهیزیدم، بهخصوص در مسائل مهمی مثل ازدواج یا سیاست. و اگه صداها ادامه داشتند، سعی میکردم آنها را ثبت کنم (مثلا با گوشی و یا در آن زمان با ضبط صوت) و با متخصصان یا افراد باتجربه در این زمینه مشورت کنم.
سپاس از شما🙏
چون پاسخم طولانی شد اینجا ثبت نشد.
داخل پست میگذارم
دُرّی است در این بحر، بجوئید که هست
وندر طلبش جمله بپوئید، که هست
رفتند روندگان و گفتند نبود
گفتند ندیدیم، بجوئید که هست
بسته به اینکه صدا از کجا به گوش شخص میاد ، میشه فهمید که آیا صدای یک موجود غیر ارگانیکه زمینی ع یا آسمانی ، صدا از پشت سر میومده ؟ از سمت راست میومده؟ از سمت چپ میومده؟ نفرمایید که هر دفعه از یک طرف میومده ، چون از روبرو هیچ موجودی نمیتونه اینکار رو انجام بده ، کلّ نفسٍ لمّا علیه حافظٌ،
اگر من بجای آقای میلانی بودم ، به صاحب صدا میگفتم ، یا خودت رو نشون بده ، یا برو به جهنم ، اگر از جنیان باشه که باید آماده یه مبارزه بشم ، اگر غیر از آن ها باشه میره پشت سرش هم نگاه نمیکنه ، به هر حال خیلی هم ساده نیست ، حداقلش باید آماده برخورد از نزدیک باشیم
سلام
شیطون بوده این مورد
میشه فهمید که آیا صدا رحمانی هست یا شیطانی، از اینکه صداش آرامش میده یا استرس و پریشونی ذهن میاد سراغمون. چنین اتفاقاتی زیاد نیفته.
استاد ، برای خود شما اتفاق افتاد ه ؟ صدایی که می شنوید در درون شماست یا خارج از شما ؟ هر کدوم از سمتی به انسان نزدیک میشن ،
یتلقی المتلقیان عن الیمین و عن الشمال عزین
، برای صدایی که از پشت سر بیاد ، صدایی بسیار عجیب و والاست ، چون آنچه که ادراک میکنید رو توضیح میده که این چی هست که دارید مشاهده و درک میکنید ، البته نه برای درک روزانه
بله چند بار اتفاق افتاده
برای همین زیاد تحقیق میکنم بفهمم کیه و چرا
البته شیطون نیست
چند بار مثلا منو از سوار ماشین شدن منع کرد که بعد تمام سرنشینان اون ماشین توی تصادف کشته شدند، قبل از هر اتفاقی منو دور میکنه، اگر حرفشون گوش ندم فریاد میزنم از ترس اطاعت میکنم، ضمنا صدا از بیرون هست و حس میکنم از بالای سرم هست ولی نمیتونم جهت صدا رو بفهمم، چندبار موقع عیادت بیمار ساعت مرگ بیمار رو بهم گفته، جرات نمیکنم به اطرافیان حرفی بزنم، واکنش خوبی ندارن،
جهت در متافیزیک موضوعیت ندارد
عن الیمین و عن الشمال عزین
به معنی از طرف قوی و از طرف ضعیف هست
شمال از شمل و شملة به معنی سست و نااستوار هست
سلام ، استاد ، عن الیمین و عن الشمال ، از سمت ما انسانها یا از جهت خالق عالم ، یادتون نره سمت راست عالم حتما و ازاما طرف راست ما نیست ،
سلام، سمت چپ و راست، همینطور بالا و پایین تا موقعی از نظر نسبیت درسته که ما روی سطح صافی باشیم، کره زمین کروی و در حال چرخش هست، برای همین قرآن بجای کلمه جلو، از من بین ایدیهم، و پشت سر از خلف استفاده میکنه، اگر کسی با سفینه از کره زمین فاصله بگیره دیگه هیچکدوم از جهات شش گانه موضوعیت ندارند، همین زمین هم بخاطر چرخش دائمی باعث میشه هیچکدوم از جهت ها ثابت نباشند، اگر صبح به آسمان نگاه کنیم و بگیم آن بالا، ۱۲ ساعت بعد همان بالای سر ما ۱۸۰ درجه تغییر جهت داده ( بخاطر حرکت وضعی زمین )
سلام ، استاد ، حتما شما میدونید شرق عالم کدام طرفه ! حتی اگر در فضا باشیم ، شرق عالم و غرب عالم مشخصه ، ربّ المشرقین و ربّ المغربین ، دو تا مشرق و دو تا مغرب ، یکی عالم کبیر و دیگری عالم صغیر
سلام مجدد
رب المشرقین و . . .
این رو مولا علی علیه السلام به دو مشرق و مغرب تابستان و زمستان معنی کردند.
ضمنا تمام آفرینش و کهکشانها مثل زمین کروی و در حال چرخش هست، به همین خاطر بالا بری پایین بیایی، به گفته ی قرآن جهت های شش گانه نسبی هستند😀
به هر حال شما چه در این ر دنیا چه در هر دنیایی که باشی نیاز داریم که جهت رو بدونیم ، شرق بهشت کدام طرفه ؟
بله منم گفتم جهت در متافیزیک موضوعیت ندارد، در زندگی فیزیکی رو ما منکر نشدیم حسن آقا جان😀 آدرس شرق بهشت رو باس از بهشتی ها بپرسی منو که راه ندادن هنوز
من رفتم زنبیل گذاشتم ، طناب هم بستم ، جلوتر از خدادتا زنبیل دیگه هم بود ، ولی بالاخره نوبت منم میرسه
حیف اینجا نمیتونم برات چند تا مقاله براتون بفرستم راجع به همین صدا و الهام و وحی ،
به هر حال من همچنان در گیر این مشکل هستم و همچنان تحقیق و مطالعه هستم تا بفهمم این منبع کیه که اتفاقات رو از قبل بهم میده، چون خبر داشتن از آینده زجر آوره
خوبه شما هم مقالات رو ذکر کنید تا عموم استفاده کنند، حالا یا خود مقالات رو کپی پیس کنید، یا منبع کتاب و آدرس مقاله رو، بلکه نکته جدیدی بدست بیارم. 🙏
چشم حتما ، نمیدونم کدوم کتاب بود که راجع به وحی و الهام و هاتف و خواب راست بود ، اسم کتاب رو یادم نیست
سلام ، از موکلین چند نفرشون رو بنام میشناسید یا حداقل اطلاعاتی در مورد مثلا موکل خواب بینی دارید ؟ موکل علم و بصیرت ، موکل منطق انسانی ، موکل نطق انسانی ، اراده امر ما به این موکلین میگه که مثلا بنویس ، بگو ، فکر کن ، و این موکلین هم یفعلون ما تأمرون ، و در اثر حرکت پیوندگاه ما با عقل اول یا روح ، این موکلین هم بنوبه خود با پیوندگاه متاثر میشوند و مثلا از پشت سر موکل علم به شما میگوید که اوضاع از چه قرار است ، البته که این از اسرار عملی ست و حرف