معادل فارسی of stage
چه معادل فارسی برای of stage
وجود داره؟ که معنی بهتری از خارج صحنه بده؟
٤ پاسخ
خارج از گود؛ البته بستگی به بافت متن داره.
1. پشت صحنه – اگر منظور اتفاقیست که بیرون از دید مخاطب ولی در فضای اجرای نمایش میافتد.
مثال: «درگیری شخصیتها در پشت صحنه رخ میدهد.»
2. بیرون از قاب نمایش – برای اشاره به رخدادی که از چشم مخاطب پنهان است و صرفاً به آن اشاره میشود.
3. در فضای بیرونی نمایش – لحنی رسمیتر برای کاربردهای تحلیلی یا پژوهشی.
4. بیرون روایت نمایشی – اگر اتفاق بخشی از داستان است اما روی صحنه دیده نمیشود.
5. رخداد پنهان از چشم تماشاگر – توصیفیتر و برای استفاده در نقدهای هنری مناسبتر.
انتخاب پیشنهادی:
اگر بخواهی واژهای طبیعی، خوشخوان و فنی داشته باشی، ترکیب «رخداد بیرونصحنه» یا «اتفاق خارج از قاب نمایش» میتواند گزینهای بهتر و غنیتر از صرفاً «خارج صحنه» باشد.
Off stage درستش است
پشت پرده
پشت صحنه