پرسش خود را بپرسید

متضاد فلسفه چیست؟

تاریخ
٣ هفته پیش
بازدید
٥٣٧

سلام 

چند وقتی است تصمیم گرفته ام متضاد کلمات مختلف را پیدا کنم.

این را می دانم که فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است.

ولی هر چقدر فکر میکنم میبینم کلمه ای را که مخالف فلسفه باشد را نمیدانم چیست. 

  سوال من این است، کلمه ای که در تضاد کلمه «فلسفه» است چیست؟ 

١,٠٥٨
طلایی
٠
نقره‌ای
١٥
برنزی
٢٨

٤ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

معمولا صفات مخالف دارند و در عمل نمی توان زن را متضاد مرد،روز را متضاد شب و یا گیاه را متضاد حیوان دانست.

مثلا متضاد کتاب چیست؟ متضاد کیبورد ؟موبایل؟ منگنه؟خودکار و...؟

قاعدتا  فلسفه بعنوان علم نباید متضادی داشته باشد همانطور که شیمی و فیزیک و ریاضبات  و جبر و هندسه و ... متضادی ندارند!

اگر برای فلسفه معنای  صغرا کبرا چیدن را  در نظر بگیریم شاید بتوان صراحت لهجه و ... را متضاد آن دانست ولی بهرحال هرکلمه ای متضاد ندارد.

٤٦,٤٣٤
طلایی
٢٧
نقره‌ای
٤٢١
برنزی
٤٤١
تاریخ
٣ هفته پیش

اینها متضاد فلسفه نیستن ، ولی بارِ معنائی در مقابل برآیندِ  فلسفه دارن : 

عمل گرائی ، اهل عمل ، کاربردی

غیر منطقی ، نا معقول

٥,٧٣٣
طلایی
٢
نقره‌ای
٤٥
برنزی
٤٣
تاریخ
٣ هفته پیش
عکس پرسش
خیلی از مفاهیم متضادی ندارند که به نظرم فلسفه هم شامل همون مفاهیم هست کلمات ساده میتونن متضاد داشته باشند  
٤,٦٩٦
طلایی
٢
نقره‌ای
٦٤
برنزی
١٥
تاریخ
٣ هفته پیش

  " فلسفه به معنی طولانی و پیچیده کردن مسئله است."

هر فکری و هر سوالی و هر جوابی ، ایجادِ تفکر و سوال و جواب بعدی را در خود پنهان دارد .

این زایش فکر ، توسط فکر قبلی یک زنجیره بی پایان از سوال و جوابها خواهد بود .

پس تعقل اول یا سوال اول و جواب اول ، بی نهایت سوال و جواب بعدی را تولید می کنند . 

پس طولانی شدن این زنجیره سوالات و جوابها ، باید در نطفه خفه شود تا متضاد فلسفه را بتوان پیدا کرد .  

این زمانی است که سر ( مغز ) به دل سجده کند .

هوشیاری به هوشیار بودن و سپس آگاه بودن ، تغییر داده شود . 

و تنها و فقط ، این ' هوشیار بودن ' است که فکر و سوال و جواب را ریشه کن می کند .

هوشیار بودن ، یعنی فقط با حس و احساسات پایه در بدن ،  زندگی کردن . دیگر فکری نیست . 

یک شیر جنگل ، هشیار است .

زمانی که آهوئی می بیند و قصد شکار آنرا دارد ، شیر با خودش فکر نمی کند که : 

" قانون چی میگه ؟ الان مجاز هست شکار کنم یا نه ؟ "   یا " آیا بچه این آهو ، منتظرش هست ؟ " یا " آیا به جهنم میرم اگر آهو شکار کنم ؟" 

پس ببینید که یک فکر و یک سوال کوچک ، چه بلائی سر شیر می آورد . 

حالا یک فیلسوف از آنجا رد شود و هزاران هزار سوال و جواب و برهان و منطق ، جلوی شیر بگذارد !!! که "  شکار نکن . "

شیر بیچاره ، گشنه و سرگردان می شود و ضعیف و ناتوان . 

بخاطر آن بذری که فیلسوف در ذهنش کاشت . 

حالا فهمیدی چرا   آدمی اینقدر ضعیف و برده و دیوانه شده ؟ 

هوشیار بودن ، یعنی طبیعی زندگی کردن ، با طبیعت زندگی کردن . با دل زندگی کردن .

فلسفه ، یعنی با مغز زندگی کردن . یعنی سیاست و دروغ گوئی . یعنی طبیعت را نابود کردن . یعنی ' من ' ، برتر هستم . 

سوال : آیا هشیار بودن ، یعنی همچون حیوانات زندگی کردن ؟ 

خیر ، یعنی همچون انسان زندگی کردن .

 به نیکی گرای و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس

آدمی  به تعلیم و تربیت نیاز دارد  تا انسان شود .

و تعلیم و تربیت ، نیاز به فکر و عقل و مداد و مدرسه ندارد .

بلکه سینه به سینه و ازیک  ژن به ژن بعدی منتقل میشود . 

متضاد فلسفه : هشیار بودن 

متضاد فیلسوف : بیدار دل ، روشن دل ، انسان روشن ضمیر .

٥,٧٣٣
طلایی
٢
نقره‌ای
٤٥
برنزی
٤٣
تاریخ
٣ هفته پیش

تعریف فلسفه اصلا درست نیست

-
٣ هفته پیش

از سینه پاک کردم افکار فلسفی را

در دیده جای کردم اشکال یوسفی را

نادر جمال باید کاندر زبان نیاید

تا سجده راست آید مر آدم صفی را

طوری چگونه طوری نوری چگونه نوری

هر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را

خورشید چون برآید هر ذره رو نماید

نوری دگر بباید ذرات مختفی را

اصل وجودها او دریای جودها او

چون صید می کند او اشیاء منتفی را

-
٣ هفته پیش

پاسخ شما