پرسش خود را بپرسید

واژگان دشوار و سخت

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
١٥٣

سخت ترین کلمات فارسی که بلدید چی هست ؟ مثل مستاصل (البته عربیه)

٥ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

 بیشتر کلمات عربی هستند و رایج ولی کلمات فارسی هم هستند:

ارداویرافنامه(نام یکی از کتاب‌های نوشته‌شده توسط ویراف به زبان پارسی میانه است که از پیش از اسلام به‌جا مانده است. مضمون کتاب، اعتقادات عامهٔ ایرانیان پیش از اسلام دربارهٔ آخرت است)

سپندارمزگان

ژابیژ

دریوزه گی

مبتلابه

اضمحلال

پلورالیزم(تکثرگرایی)

کنوانسیون

هرمنوتیک

اگزیستانسیالیست

پروپاگاندا

آمبودزمان (به انگلیسی: Ombudsman ) یا دادآوَر به فرد یا دفتری غیرجانبدار گفته می‌شود که وظیفه دارد به عنوان نماینده عموم مردم، موارد نقض حقوق افراد توسط دولت یا نهادها و شرکت‌های مختلف را بررسی و بازرسی کند. این وظیفه معمولاً توسط دولت یا پارلمان به آمبودزمان محول می‌شود و به وی استقلال عمل زیادی اعطا می‌شود.

موقوف المعانی

مشترک المنافع

تحت الشعاع

مفقودالاثر

جاویدنام

فی النفسه

استنتاج

جبل الطارق

داردانل

قیمومت

غیاث المستغیثین

نظارت استصوابی

فی البداهه

کن لم یکن

استفساریه

تصدیع وقت شریف

عندالمطالبه

حفطه الله  طله العالی

قدس السره

تساهل و تسامح

طمانینه

تخطئه

اولوالالباب

استدراج

البته سری به قوانین  کشوری  بزنید پره ازاین  دست لغات

ظهرنویسی

دستدارمی( از حقوق وابسته به اراضی و از تأسیساتی است که به طور مستقیم، متخّذ از عرف و عادت ناظر بر رابطه حقوقی مالک و زارع در زمین زراعی میباشد. این مفهوم عرفی در برخی قوانین به طور صریح یا ضمنی مورد شناسایی و تأیید قرار گرفته است و در رویه قضایی نیز آرای متعددی در تأیید آن میتوان یافت.)


 

٤٧,٨٧٢
طلایی
٢٨
نقره‌ای
٤٣٥
برنزی
٤٦٥
تاریخ
٢ ماه پیش

اضمحلال

استرداد

تراکتور

تهذیب

تنظیف

ته نداره این کلمات سخت😀

١٩,٣٣٥
طلایی
٤
نقره‌ای
٢٨١
برنزی
٣٤٢
تاریخ
١ ماه پیش

مثل اینکه پاسخ بنده رو درج نکردند ، 

اکثر شهرستان های استان مازندران ، اسامی خیلی مشکلی دارند ، اگر یک نقشه را بردارید و نگاه کنید متوجه خواهید شد 

٧,٣٣٦
طلایی
٤
نقره‌ای
١١٢
برنزی
١٨٢
تاریخ
٢ ماه پیش

آذرگشسب.

  فکر نکنم  چندان سخت باشه ولی دوستام نمیتونستن تلفظ کنن

٨٣
طلایی
٠
نقره‌ای
١
برنزی
٣
تاریخ
٢ ماه پیش

واژه‌های ناب و سنگین فارسی (کم‌تر شنیده‌شده):

ناژَک‌مزاج: زودرنج، حساس

رادمنش: بزرگ‌منش، جوانمرد

فَغان: ناله از ته دل

درفشانی: سخن‌وری هنرمندانه

ژرف‌نگر: کسی که عمیق فکر می‌کند

آذرخش: صاعقه

پَلاسیده: رنگ‌و‌رو رفته، کهنه

پَروَند: داستان یا روایت (در شعر کلاسیک)

پیکرنگار: مجسمه‌ساز

کاهلی‌پیشه: اهل تنبلی و بی‌همتی

و چند واژه سنگین عربی‌مآب که وارد فارسی شدن:

مُعَضِل: سخت و پیچیده

تَفرُعن: فرعون‌صفتی، خودبزرگ‌بینی

تَسَفُّل: پستی، فرومایگی

تمکین: پذیرش، فرمانبرداری

انقیاد: اطاعت کامل

جَحود: انکار حقیقت از روی لج

٢,٨٠٤
طلایی
٢
نقره‌ای
٣٦٩
برنزی
٥٥
تاریخ
٢ ماه پیش

پاسخ شما