واژگان دشوار و سخت
سخت ترین کلمات فارسی که بلدید چی هست ؟ مثل مستاصل (البته عربیه)
٥ پاسخ
بیشتر کلمات عربی هستند و رایج ولی کلمات فارسی هم هستند:
ارداویرافنامه(نام یکی از کتابهای نوشتهشده توسط ویراف به زبان پارسی میانه است که از پیش از اسلام بهجا مانده است. مضمون کتاب، اعتقادات عامهٔ ایرانیان پیش از اسلام دربارهٔ آخرت است)
سپندارمزگان
ژابیژ
دریوزه گی
مبتلابه
اضمحلال
پلورالیزم(تکثرگرایی)
کنوانسیون
هرمنوتیک
اگزیستانسیالیست
پروپاگاندا
آمبودزمان (به انگلیسی: Ombudsman ) یا دادآوَر به فرد یا دفتری غیرجانبدار گفته میشود که وظیفه دارد به عنوان نماینده عموم مردم، موارد نقض حقوق افراد توسط دولت یا نهادها و شرکتهای مختلف را بررسی و بازرسی کند. این وظیفه معمولاً توسط دولت یا پارلمان به آمبودزمان محول میشود و به وی استقلال عمل زیادی اعطا میشود.
موقوف المعانی
مشترک المنافع
تحت الشعاع
مفقودالاثر
جاویدنام
فی النفسه
استنتاج
جبل الطارق
داردانل
قیمومت
غیاث المستغیثین
نظارت استصوابی
فی البداهه
کن لم یکن
استفساریه
تصدیع وقت شریف
عندالمطالبه
حفطه الله طله العالی
قدس السره
تساهل و تسامح
طمانینه
تخطئه
اولوالالباب
استدراج
البته سری به قوانین کشوری بزنید پره ازاین دست لغاتظهرنویسی
دستدارمی( از حقوق وابسته به اراضی و از تأسیساتی است که به طور مستقیم، متخّذ از عرف و عادت ناظر بر رابطه حقوقی مالک و زارع در زمین زراعی میباشد. این مفهوم عرفی در برخی قوانین به طور صریح یا ضمنی مورد شناسایی و تأیید قرار گرفته است و در رویه قضایی نیز آرای متعددی در تأیید آن میتوان یافت.)
اضمحلال
استرداد
تراکتور
تهذیب
تنظیف
ته نداره این کلمات سخت😀
مثل اینکه پاسخ بنده رو درج نکردند ،
اکثر شهرستان های استان مازندران ، اسامی خیلی مشکلی دارند ، اگر یک نقشه را بردارید و نگاه کنید متوجه خواهید شد
آذرگشسب.
فکر نکنم چندان سخت باشه ولی دوستام نمیتونستن تلفظ کنن
واژههای ناب و سنگین فارسی (کمتر شنیدهشده):
ناژَکمزاج: زودرنج، حساس
رادمنش: بزرگمنش، جوانمرد
فَغان: ناله از ته دل
درفشانی: سخنوری هنرمندانه
ژرفنگر: کسی که عمیق فکر میکند
آذرخش: صاعقه
پَلاسیده: رنگورو رفته، کهنه
پَروَند: داستان یا روایت (در شعر کلاسیک)
پیکرنگار: مجسمهساز
کاهلیپیشه: اهل تنبلی و بیهمتی
و چند واژه سنگین عربیمآب که وارد فارسی شدن:
مُعَضِل: سخت و پیچیده
تَفرُعن: فرعونصفتی، خودبزرگبینی
تَسَفُّل: پستی، فرومایگی
تمکین: پذیرش، فرمانبرداری
انقیاد: اطاعت کامل
جَحود: انکار حقیقت از روی لج