زبان عربی و احکام دینی
وقتی میگوییم ، نمازم قضا شد ، یا روزه ام قضا شد ، دقیقا به چی اشاره میکنیم ؟ قبل از قضا شدن ، نماز چی بوده ؟ البته فقط منظورم نماز نیست ، این کلمه قضا شد ، یعنی از زمانش گذشته و حالا قضا شده ؟ خب قبل از انقضای وقت ، نماز مقرر ه ؟ نماز مقدره؟ لطفاً راهنمایی کنید ، ممنونم
٣ پاسخ
البته فراموش کردم بگوییم قضا شدن نماز یعنی از سرشار شدن یعنی سراریز شدن که نشان از گذشتن و جریان یافتن دارد برای همین گاها به قاضی گزاره نیز میگویند که به جریان و شار شدن(بهتر است انرا کش و قوس بدانیم ) مجددا اشاره دارد
مطلب بعدی اینکه داس را بعد ها تاس / طاس نیز نوشتند که خود از دو جا ریشه یافت
1 - تاژ / تاج / تاش / تراش و ... اشاره به کچلی و ریخت و روب دارد یعنی صاف و هموار ؛ برابری لاتین دارد با draw از همینرو به برابر و هموار کردن در زبان های ایرانی درو کردن گفتند ؛ یعنی به سطح صاف و یکدست ( یک + دست = یک کَش = یک پهلو و یکسان ) تبدیل کردن ؛ پس باز هم دیدیم که چطور دست / داست / داز / و ... باز هم به کِش و قوس اشاره دارد ( نکته اینکه کشیدن در زبان لاتین drawing میشود یعنی نقش برابر زدن = نقاشی خودمون ---> درو کردن = برابر و هموار و صاف و طاس / تاس کردن.
2- تاس / طاس به گمان برخی از تشت تاشت آمده یعنی صاف و هموار ؛ خب چرا صاف و هموار؟؟؟؟ چون کاسه / کاس العالم / کوسه / کوزه / قوز و قوس و .... یه این خمیدگی و انحنا و اثر ناشی از صافی و بدون پرژ پرچه بودن اشاره دارد یعنی کاسه و کوزه و کوسه یعنی ک + آس + ه یعنی آس و راحت = صاف و راحت ؛ آس برابری دار د با ایزی / آسان / آسوده ؛ پس از هر دو جهت میبینیم طاس / تاس به بدون پرز و تراش خورده و صاف و راحت اشاره دارد
جناب الهیاری بنده به دلیل محدودیت زمانی توان به پاسخ گویی همه کاوشات فکری شما نیستم اما در خصوص قضا . / به اون دوستمون ک جوابی نوشتند منفی ندادم هر چند قضا را اشتباه یافتند اما بقیه اش درست بود.
قضا از قضی / قضو / قض قاضی / قضاوت و .. نیز از دیگر مشتقات آن است اما کاربن ( ریشه فعل ) آنرا اینک قض بدانیم تا بعدا بگویم قض خود از چه آمده
قضیه از نمونه های ساده و بسیار مرسوم تر در زبان ایرانیست و به آن داستان و ماجرا میگویند خب چرا ؟؟؟؟ اگر بخواهم دقیق تر بگویم که رد خور نداشته باشد این مثال را میزنم . به هر چه که کش و قوس یابد قضیه میگویند و در جاهایی به سرشار شدن جاری شدن و جریان ؛ خب جریان را داستان و قضیه میدانیم => قاضی یعنی کسی که در پی جریان و داستان است . سوال: چرا داستان قضیه و جریان شده؟؟؟؟ داستان با دست / داس / داز / دیس / دیز یکی میباشد ؛ داس یعنی ابزاری که کش و قوس دارد مانند هر چه که دسته دار باشد جای کش و قوس دادن است ؛ داستان هم به همین کش و قوس ها اشاره داره یعنی اتقاف و جریانات ؛ از سمتی در افسانه که گونه دیگری از داستان میباشد به نمونه های بزرگ و خیالی ( اف = آپ = بالا و بزرگ + سانه = نمونه ) اشاره شده است =؟ دیس / دیز و ... همان نمونه و الگو میشود و دیزاین / تندیس و ... به همین نمونه ها شهرت یافت. خب اینک برگردیم به انچه بالاتر گفتم یعنی ریشه قضی / قاضی / قضیه / قضاوت و ... که گفتم از قض آمده .
قض از قوض و قوز / کوژ آمده و اشاره به انحنا دارد این انحنا در کمان اشاره به چیزهایی که دیده نمیشود یا کمتر دیده میشود یافت همچون گمان / خمان / خم / خمار / خمیر ( شل و انحنا یافته ) . خود کوژ از ک+ ایژ (انحنا و ایراد کوچک ) آمده (کوژ به عربی محدب گفته میشود = قوس دار ) و ایژ همانیست که در کوژ بعدها کژ / کج شد . بعدها همان ایژ ایر شد و در ایراد آنرا داریم یعنی ناراست و نادرست و کج
رویهم رفته از پیوند همه مطالب در اینجا معذورم چراکه زبان شناسی پدیده زنجیرواریست که پرداختن به آن دلایل بیشماری دارد => داستان / دست / داز / داس / دیس / دیز و ... به کش و قوس اشاره دارد که خود تداعی کننده جریانات و انحنا میباشد یعنی برای هر منظوری یک مدل از آن ساخته شد
ریشه همه آنها کژ / کژی بوده؛ از دلایل اینکه چرا دیس و دیز و دیزاین هم از آن آمده نیز گفته شد که برابری دارد با افسانه (داستان مورد بحث)
بله، وقتی میگوییم نماز قضا شد یا روزه قضا شد، به این معنی است که این عبادات در زمان مقرر خود انجام نشده و اکنون باید در زمانی دیگر قضا شوند.
در واقع، واژه "قضا" به معنای "ادای عبادت پس از گذشت زمان معین" است. یعنی زمانی که عبادتی مانند نماز یا روزه در زمان خاص خود انجام نشود، آن عبادت تبدیل به قضا میشود و باید در فرصتی دیگر انجام گردد.
پیش از قضا شدن:
قبل از گذشتن زمان مقرر، نماز یا روزه، مقرره است. مقرره به معنای تعین و مقرر بودن برای زمانی خاص است که باید در آن زمان خاص انجام شود. بنابراین، نماز مقرر یعنی نمازی که باید در وقت معین خود خوانده شود. اگر در این زمان انجام نشود، تبدیل به قضا میشود.
برای روشنتر شدن:
نماز مقرر: زمانی است که در وقت نماز باید بهجا آورده شود.
نماز قضا: زمانی است که وقت نماز گذشته است و شخص بعداً باید آن را در زمانی دیگر قضا کند.
در حقیقت، نماز یا روزه قضا شده اشاره به این دارد که عبادت در زمان تعیینشده انجام نشده و حالا باید آن را در زمان دیگر انجام داد.