پرسش خود را بپرسید

این ابیات زیبا از غزل های آذربیگدلی را معنی کنید و مفهوم آنرا شرح دهید

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
١٠٦

صید دل از این وادی، دارد سر آزادی
امید که صیادی، بازش به کمین بادا!

اغیار همی پویند، تا پیش منت جویند
حرفی به گمان گویند، ای کاش یقین بادا!

افزود دگر امشب، زخم دل من زان لب
زان بیشترک یا رب، آن لب نمکین بادا!

دی کآن مه موزون رفت، دلخون شده در خون رفت
دین از پی دل چون رفت، جان پیرو دین بادا!

✏ «آذر بیگدلی»
 

١٥,٠٨٢
طلایی
٣
نقره‌ای
٢٧٩
برنزی
٧٧٦

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

دل در این مکان به دنبال آزادی است و امید دارد که صیاد دوباره او را در تله و دام  بیندازد.
دیگران همواره در تلاشن تا به پای تو بیفتند و از تو بخواهند. گاهی اوقات حرف‌هایی می‌زنند که به نظر می‌رسه فقط حدس و گمان است، ای کاش آنچه می‌گویند حقیقت  باشه
امشب زخم دل من بیشتر شده ، از آن لب که این قدر خوش‌تراش و دل‌نواز است. ای کاش آن لب همیشه شیرین و دلچسب بمونه
دیروز آن ماه خوش‌صدا رفت و دل من پر از اندوه و درد شد. وقتی که دین به دنبال دل می‌رفت، جانم همراه دین باقی بماند.

خدا حفظتون کنه استاد بسیار عالی🌹

١٢,٠٦٥
طلایی
٤
نقره‌ای
١٠٦
برنزی
٢٠٩
تاریخ
٢ هفته پیش

درود
بسیار عالی

سالک به دنبال آزادشدن از وهم و تخیل و باور و سنتها هست . چون تمام اینها در دل جمع شده و داره لحظه حال اونرو به گذشته و آینده می بره . 

می فرماید : هدف من / دل من رسیدن به آزاد شدن از اوهام هست .

امید وار هست زمانی که بر اثر مراقبه و مشاهده به نور درون می رسه ، آن نور جذبش کنه . 

(اگر مّنّت بمعنی من تو  را باشد ) 

اغیار یعنی هر آنچه که غیر از منِ مشاهده گر هست . زمانی که منِ مشاهده گر بخواد جذب نور بشه ، تمامی عاملهای روان و هر چه که غیر مشاهده گری است باید بیفتد تا مشاهده گر جذب نور بشه .

منظور شاعر این هست که عاملهای  روان و خواهشهای دل ، میخوان زمانی که من به تو ( نور ) می رسم ، اونها هم  واردو جذب نور بشن ولی این نشدنی است . گمان می کنندکه اینگونه هست ( اونها که نمی رسن) ولی امیدوارم آنچه که اونها فکر می کنن که من به تو می رسم درست از آب در بیاد .

👈 بزرگان جذب شدن به نور رو حتی اگر برای لحظه ای باشد به مانند لب گرفتن از معشوق تشبیه کرده اند و به آن لب شکر گویند و زمان ورود به نور را شکرستان ، گلشن گویند . 

می فرماید : باز امشب جذب نور نشدم و دلم خون شد / زخم شد . دردش گرفت .

خدایا اون لب / نور رو نمکین و تو دل برو بکن تا دل موجباتی رو فراهم کنه تا من جذبش بشم .

دیشب که ان نور/ مه / قمر موزون و پایدار رو از دست دادم و نشد که جذبش بشم ، دل خون شد. 👈 دل در قلب قرار دارد و زمانی که مشاهده گر به نقطه جذب می رسد ، خون در دل بسیار بسیار کم گردش می کند . یعنی دل تحت تاثیر بدن و هورمون بدن دیگر نیست . دل از حس های بدن و هورمون بدن و حتی اندیشه خالی شده . حالا با برگشت از حالت بی فکری و عدم خواهش در دل در زمان حضور داشتن ، دوباره خون به دل باز می گرده .

حالا دوباره دین به دل برگشت و انرژی جان پیرو دین شد .

یعنی در زمان حضورو ساعتهایی که به مشاهده نشسته بودم، جان / مه که از تمام باورها و اندیشه ها جدا شده بود  ومانند یک گوی نورانی شده بود   زمانی که برگشتم دوباره در آن هنگام دین/ اصول اخلاقی تمام دلم رو فراگرفت   و دوباره نورِ جان صرفِ دینداری شد . 

یعنی بخاطر اینکه دنبال رها شدن بودم و دین   و اصول رو رها کرده بودم  ، باشد تا این نور جان دوباره به دین برگردد . یعنی نور جان  دوباره دل رو برای دینداری روشن کنه و دل  سرگردان نشه . 

شاد باشید

٢,٢١٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٣١
برنزی
٢٠
تاریخ
٢ هفته پیش

تو ببیت ااخر ممیگه ددین ااسلام ددر ااین ددوران ططاغوتی ززمان شاه دداره ااز ببین ممیره بباید ججانمان ررا ففدای ددین ککنیم

١,٢٩٠
طلایی
٠
نقره‌ای
١٥
برنزی
٤٨
تاریخ
٢ ماه پیش

پاسخ شما