معنی ۴ بیت آخر این شعر چیه؟
زندگی می کشد آخربه کجاکارت را
بایدازدورتماشابکنی یارت را
روزدیدارخودت رابه ندیدن بزنی
شب ولی دوره کنی لحظه دیدارت را
عاشقش باشی و تا عشق، خریدارت شد
دور سازی خودت از خویش خریدارت را
دوستش داشته باشی و نبیند هرگز
«دوستت دارم» در سینه گرفتارت را
٣ پاسخ
معنی خاصی نداره.
درود؛ منظورتان چهار مصرع آخر است؟ چون کل شعری که درج کردهاید چهار بیت است. در ابتدای شعر؛ به طور خلاصه؛ میگوید: زندگی کارت را به جایی رسانده که ناچاری یارت را از دور تماشا کنی و او نداند و خودت را به ندیدن بزنی ولی هرشب خاطره دیدن او را در خاطرت دوره کنی. معنی چهار مصرع دوم چنین است : (ناچاری) عاشق یارت باشی ولی هنگامی که عشق او خواهان تو شد ( به تو روکرد) خودت این خواهان یا خریدار را از خودت دور کنی. (ناچاری) او را دوست داشته باشی ولی او هرگز جمله «دوستت دارم» را که در سینه تو زندانی است از تو نشنود و نبیند. یعنی (مجبوری) عشقت و دوست داشتنت را ابراز نکنی و در سینه حبس کنی. پیشنهاد میکنم سراینده یا نویسنده اشعار و متونی که در پرسشها میآید ذکر شود.
سپاس؛ تندرست و کامیاب باشید.
عاقبت کار زندگی بس عجیب است چرا که
- مجبور میشوی یارت را از دور تماشا بکنی
- در روزِ دیدار بگونهای وانمود کنی که گویا معشوق را اصلا ندیدی در حالیکه در شب آن دیدار را در ذهن و قلب خود مرور میکنی.
- عاشق وی باشی تا زمانیکه معشوق به تودل بسته شود آنگاه تلاش برای دور کردن معشوق از خودت کنی.
- دیوانه وار او را دوست داشته باشی اما تلاش کنی که وی متوجه نشود که کلمه دوستت دارم در قلب گرفتارت و در سینه تو محبوس شده و به زبان نمیآید.