سلام فوریه میشه جوابمو بدید
دبیرمون گفته انشا به صورت گزارش گونه بنویسید با موضوع من در عروسی فامیل دور یا من در عروسی فامیل نزدیک
کسی میتونه برام بنویسه خودم هرچی فکر میکنم نمیتونم 🥺
دهمم
٣ پاسخ
از یک ماه قبل قرار بود که با ستاره برای خرید لباس عروسی به بازار بریم.انگار همین دیروز بود که دور حوض حیاط خانه مادربزرگ می دویدیم و روی هم آب میپاشیدیم.شب عروسی که داشتم آماده میشدم هم برای خوشحالی ستاره ذوق داشتم هم برای تنها شدن خودم ناراحت.ستاره تنها دختر خاله من نبود ولی از خواهر نزدیک تر بود.آن شب برقی درون چشمانش بود که تا به حال ندیده بودم.همه چیز خوب بنظر میرسید.گل ها و شمع های روی میز با رنگ پارچه ی میز ها تناسب داشت.ستاره ا لباسی که با مرواریدو سنگ های ظریفی که با ظرافت کنار هم چیده شده بودند زیر نور ماه میدرخشید.بعضی از مهمان ها گرم صحبت بعضی ها در حال تماشای عروس داماد بودند .چند بچه بادکنک به دست دور محوطه میدویدند و صدای قهقه آنها میان صدای آهنگ و همهمه مهمان ها گم میشد و من هم غرق در افکار خودم بودم.دلم نمیخواست ستاره از چشمانم بفهمد که از اینکه احتمالا قرار است کمتر از قبل با هم وقت بگذرانیم نگرانی ام را بفهمد.به سالن گوشه باغ رفتم تا ببیینم غذا ها و چیدمان میز ها برای شام خوب پیش میرود.بعد از شام مهمان ها کم کم عازم رفتن میشدند.ستاره در حال درست کردن تور روی موهایش بود ،داماد دستی به موهایش کشید تا برای گرفتن عکس های خانوادگی آماده شود.نوبت من که رسید ستاره را محکم تر از همیشه بغل کردم و چند عکس دوتایی گرفتیم.
سلام من یه چیزی نوشتم برات امیدوارم به درد بخوره