پرسش خود را بپرسید
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
سلام
postpone
defer
٤,٥٧٧
٥
١٠٢
٨
١ هفته پیش
درود و وقت به خیر
procrastinate:
[verb]
Synonyms:
delay, dally, drag one's feet (informal), gain time, play for time, postpone, put off, stall, temporize
٣,٧٥١
٣
٨١
١٦
١ هفته پیش
با سلام
مترادف این کلمه
Postpone
Delay
به معنای (به تأخیر انداختن)
٥١,٣٤٥
١٠
١٨٩
٩٠
١ هفته پیش
پاسخ شما
اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.