پرسش خود را بپرسید
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
سلام
postpone
defer
٥,٤٠٤
٦
١٢٢
٨
١ ماه پیش
درود و وقت به خیر
procrastinate:
[verb]
Synonyms:
delay, dally, drag one's feet (informal), gain time, play for time, postpone, put off, stall, temporize
٤,٢٤٠
٤
٩٢
٢٣
١ ماه پیش
با سلام
مترادف این کلمه
Postpone
Delay
به معنای (به تأخیر انداختن)
٥٨,٩٨٧
١٦
٢٠٧
١٤٩
١ ماه پیش