پرسش خود را بپرسید
معادل فارسی برای " Be snowed under with work"
١ ماه پیش
٣٧
معادل فارسی برای
" Be snowed under with work"
٣,١٣٦
٠
٠
١٠١
٢ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
داشتن حجم زیادی از کار یا مسئولیتهایی که فرد را کاملاً مشغول و گرفتار میکند.
زیر بار کار و مسئولیت زیاد بودن، گرفتار کار و بار زیاد بودن، نداشتن وقت سر خاراندن
مثال؛
- I've been snowed under with work this week and haven't had time for anything else.
- She is always snowed under with work during the end of the fiscal year.
- They were snowed under with work, trying to meet the tight deadline.
٤١٥,٩٠٤
٣٣٥
٤,٦٦٠
٢,٨٤٨
١ ماه پیش
کلی کار روی سرم ریخته..
١,٦٦٢
١
٤٧
١٥
١ ماه پیش