پرسش خود را بپرسید
معنی اصطلاح "Ill-fated" در جمله
٢ ماه پیش
١٠٩
"Their trip was ill-fated from the start with bad weather and lost luggage."
٢,٤٧٠
٠
٠
١٢٦
٥ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
اغلب برای توصیف رویدادها، پروژهها یا تلاشهایی استفاده میشود که با بدشانسی مواجه شدهاند یا محکوم به شکست هستند و بر عدم اجتنابپذیری نتیجه ناخوشایند آنها تأکید دارد.
بیانگر این است که چیزی از ابتدا محکوم به بدشانسی یا شکست است.
محکوم به شکست و بد فرجامی
مثال؛
Their ill-fated business venture ended in bankruptcy.
The ill-fated expedition was plagued by severe weather and equipment failures.
Despite their best efforts, the ill-fated event was a total disaster.
مترادف؛ Unlucky, doomed, unfortunate
متضاد؛ Fortunate, lucky, successful
٤١٥,٠٩٦
٣٣٥
٤,٦٥٤
٢,٨٤٥
٢ ماه پیش
محکوم به فنا، بدسرانجام
١٥٤
٠
١
٤
٢ ماه پیش
نگون بخت (بدفرجام)
٢٦
٠
٠
٢
٢ ماه پیش
سلام
شکست خورده / بد شگون / ...
٤,٣٦٥
٤
٨٩
١٤
٢ ماه پیش
خراب ، بدشانس...
٢,١٦٥
١
٣١
٧
٢ ماه پیش