همه نقدها شمردی، به وکیل‌در سپردی / بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

همه صیدها بکردی، هله، میر! بار دیگر

سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

همه غوطه‌ها بخوردی، همه کارها بکردی

منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر

همه نقدها شمردی، به وکیل‌ درسپردی

بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

تو بسی سمن‌بران را به کنار درگرفتی

نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر

خُنُک آن قماربازی که بباخت آ‌نچه بودش

بِنَماند هیچش اِلّا هوس قمار دیگر

تو به مرگ و زندگانی هله، تا جز او ندانی

نه چو روسپی که هر شب کشد او به یار دیگر

نظرش به سوی هر کس به‌مثال چشم نرگس

بُوَدش ز هر حریفی طرب و خمار دیگر

همه عمر خوار باشد چو برِ دو یار باشد

هله، تا تو رو نیاری سوی پشت‌دار دیگر

که اگر بتان چنین‌اند ز شه تو خوشه چینند

نَبُده‌ست مرغ جان را بجز او مطار دیگر

👈: حضرت در این غزل در حالِ پند دادن به مخاطب هستند . 

مخاطب ایشان ، آدمهایی هست که خدا را می شناسند و به دنبال بهشت خداوند هستند .  

همه صیدها بکردی، هله، میر! بار دیگر

سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

یعنی در دنیا انواع تجربیات رو  داشتی ، حالا بمیر قبل از اینکه زمان مرگ کالبد فرا برسه .

یعنی این ' من ' ' مالِ من ' رو دیگه رها کن .

سگِ نفس که دائما دچار نفرت و بیزاری و حرص و آز و نادانی است رو دیگه دنبال دنیا و مال دنیا نفرست . رهاش کن تا یک شکار جدید رو دنبال کنه . 

اون شکار جدید ، رفتن به درون و رسیدن به نور درون هست . 

بزار نفس ، از حالت حیوانی و دنیا خواهی و تجربه کردنِ چیزهای تکراری ، به دنبال حالتهای روحانی و انسانی ، تغییر مسیر بده.

همه نقدها شمردی، به وکیل‌ درسپردی

بِشِنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

همه جور داد و ستدی کردی ، انواع پولها و متاع دنیا رو تجربه کردی و انواع مال اندوزی و به دنیا چسبیدن رو تجربه کردی و در آخر هم به دست وکیل و وصی رسوندی ( یعنی در آخر می میری و باید مال دنیا رو برای وراث بزاری ) 

حالا بشنو از من ( مولانا ) که محاسبه گر هستم ولی پول و مال دنیا رو محاسبه نمی کنم بلکه دارم  عدد و  شماره عمر و گذشت عمر و مدت زمانِ حیاتِ روح رو حساب می کنم . 

یعنی داد و ستد و تجارتِ منِ مولانا با عدد و شماره دنیا و مال دنیا نیست 

بلکه  با اعداد و شماره هائی سر و کار دارم که مربوط به علوم آسمانی و  محاسبه اعمال و پرهیزگاری است . منتها نه بخاطر بهشت و جهنم خدا ، بلکه برای رسیدنِ به خدا .

عدد و شمار دیگر : کم کردن از عدد نفس حیوانی و  بالا بردن مقدار نفس انسانی . 

محاسبه اعمال و کردار .

محاسبه هر لحظه  ، هر دم . لحظه به لحظه ، آگاه بودن .

آگاه بودن و حضور در لحظه ، 

چون در آخر می فرماید : 

نَبُده‌ست مرغ جان را بجز او مطار دیگر

یعنی مرغ جان رو زودتر ، به جانان برگرداندن . چون راه دیگری ندارد . 

شاد باشید