پرسش خود را بپرسید

این ابیات از مثنوی مولانا را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید

تاریخ
١ ماه پیش
بازدید
٥٨

نیست جنسیت ز روی شکل و ذات
آب جنس خاک آمد در نبات

باد جنس آتش آمد در قوام
طبع را جنس آمدست آخر مدام

جنس ما چون نیست جنس شاه ما
مای ما شد بهر مای او فنا

چون فنا شد مای ما او ماند فرد
پیش پای اسپ او گردم چو گرد

✏ «مولانا»
 

٧,٠٠٣
طلایی
٢
نقره‌ای
٢٣٣
برنزی
٥٥٤

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

سلام.

این بخشی از شعر مولاناست در تشریح یکی از سخت ترین مفاهیم عرفانی و فلسفی.  و این ابیات وسط کلام هستش. در ابیات قبلی،  به زبان ساده، مولانا میخواد بگه چطوری میشه انسان مخلوق، مظهر صفات خالق  باشه که کلّی با هم تفاوت دارند، با این که یکی شدند و همسنخ شدن مستلزم شباهت هستش. در توضیح  این که علی رغمِ همجنس نبودن بنده با معبود، باز میشه بنده با او یکی بشه و مظهر صفات  معبودش بشه،  مولانا توضیحاتی رو ضمن مثالها بیان میکنه. یک بخش از این توضیحات در همین ابیات هستش. میگه:

همجنس بودن که فقط به ظاهر و شکل و ذات نیستش؛ مثال میاره به آب و گیاه. میگه  آب اصلا همجنس خاک نیست؛ اما هر دوی اونا در نبات (گیاه) یکی شدند.

باد، همجنس آتش نیست، اما شعله آتش، جمع باد و آتش هستش. و یک شرابی که به طبع و بدن انسان قوت میده، با بدن انسان یکی نیست، اما در قالب قوّت، با بدن یکی میشه.

(اینجا نکته اصلی رو میگه مبنی بر  این که) درسته جنس ما با جنس شاه (خداوند) یکی نیست، اما «ما»یِ ما (یعنی همونچیزی که ما رو ما کرد و هستی ما انسان به او هستش) در «ما»یِ او فانی میشه و ما میشیم او.

وقتی فانی در او شدیم، در حقیقت وجود ما حقیقی نبود؛ هستی او اصل بود و ما چیزی در برابر هستی او نبودیم و تنها هستی واقعی او هستش،  و ما مثل ذرّه ناچیز غباری فنا می شیم در  پیش پای اسب وجودِ حقیقی او. 

در حقیقت ، مولانا میفهونه که هستی واقعی و یکتا، خداوند هستش و ما چیزی نیستیم؛ از او چیزی بر انسان کامل می تابه و مظهر صفات او میشه؛ انسان کامل با این که مظهر  صفات خداست، اما هیچ وقت شبیه خدا نمیشه ، بلکه فانی در او هستش و خودش اصلا چیزی نیست.)

٤,٣٥٣
طلایی
٤
نقره‌ای
٨٩
برنزی
١٤
تاریخ
١ ماه پیش

پاسخ شما