پرسش خود را بپرسید

این ابیات از مثنوی را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
٧٩

کز ضرورت هست مرداری مباح
بس فسادی کز ضرورت شد صلاح

دیر یابد صوفی آز از روزگار
زان سبب صوفی بود بسیارخوار

جز مگر آن صوفیی کز نور حق
سیر خورد او فارغست از ننگ دق

✏ «مولانا»
 

٧,٠٠٣
طلایی
٢
نقره‌ای
٢٣٣
برنزی
٥٥٤

١ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

سلام.

این ابیات بخشی از مثنوی هستش که در اون داستان فروختن خر مسافر توسط صوفی نماهاگفته شده برای اشاره به تأثیر عمیق طمع.

در بیت اول، مولوی با استفاده از یک آیه قرآن و حکم شرعی (که میگه، در هنگام ضرورت، گوشت مردار هم به اندزه رفع گرسنگی و دفع ضرر مُردن، مباح میشه) این رو میفهمونه که گاهی خیلی از کارهای بد و نادرست، در نظر ما به خاطر یک سِری مشکلاتی که در ما هستش، موجّه نما میشن؛ یعنی به نظر ما درست تلقّی میشن بای این که بد و نادرستند.

صوفی نماها که از  حال معنوی شیخ و مراد خودشون تقلید میکردند و واقعا صوفی و زاهد و عارف نبودند، با یه توجیهی، خرِ مسافر رو گرفتند و بی اجازه کشتند و بی توجه به احکام الاهی، خوردند.

اینجاست که مولوی میگه اونقدر تأثیر آز و طمع در انسان زیاد میشه که ما از روی طمع کارهایی میکنیم که خودمون براش یه توجیه درست میاریم، اما در واقع از روی طمع و دنیاخواهی هستش.  طمع اونقدر قوی هستش که حتی یک صوفی تارک دنیا هم که باید پارسایی داشته باشه، اونرو دیر میفهمه و  نمیتونه حریفش بشه و مغلوبش میشه و همین طمع، اونو خوار و ذلیل میکنه؛ مگر اون صوفی ای که  قلبش از نور و معرفت حق اونقدر پر  و سیر باشه که از گداصفتی و حرص پاک شده باشه. (دق: همون صدای در هستش کنایه از زدن درِ دیگران برای شکم و دنیا)

٤,٣٥٣
طلایی
٤
نقره‌ای
٨٩
برنزی
١٤
تاریخ
٢ ماه پیش

پاسخ شما