قران کریم تفسیر و ترجمه
در سوره طه حضرت باری تعالی به موسی میفرمایند که ما به مادرت وحی کردیم آنچه وحی کردیم که نوزاد را در صندوق بگذار و صندوق را به دریا انداز که دریا آنرا به ساحل برد و دشمن من و دشمن او آنرا بگیرد و از خودم محبتی القاکردم تا در پیش چشم من ساخته شوی ،
اولا لتصنع علی عینی ، مگر جایی دیگر حضرت موسی در پیش چشم حضرت باری نبود ؟
دوما آیا مدتی که حضرت موسی در دربار فرعون بزرگ میشد ، مادرش به او نگفت که مادر تو من هستم و فرعون پدر تو نیست و کل ماجرا را برای موسی تعریف نکرد؟
دوستان محبت میکنند اگر جواب سوال رو میدانند پاسخ دهند
١ پاسخ
درود؛ می دانید که فرعون بر اساس خوابی که دیده بود دستور داد که همه نوزادان پسر بنی اسرائیل را پیدا کنند و به قتل برسانند. موسی نیز در همین ایام متولد شد. «یوکابد»(مادر موسی) مستأصل شده بود که چگونه نوزادش را نجات دهد که به او الهام شد که وی را در صندوقچهای قرار دهد و روی آب نیل رها کند. صندوقچه کم کم به ساحلی نزدیک قصر قرعون رسید و همسر فرعون و به روایتی خواهر او نوزاد را دید و چون فرزندی نداشت مهرش به دل او افتاد و با اصرار از فرعون خواست اجازه دهد تا او را نگه دارد و بزرگ کند. فرعون با آنکه از نوع پارچههایی که نوزاد در آن پیچیده شده بود می دانست که از بنی اسرائیل است ولی با خود اندیشید: خودمان ودر قصر بزرگش میکنیم و در نتیجه خطری برایمان نخواهد داشت. (ضمنا لازم به ذکر است که نام موسی یعنی آب آورده یعنی کسی که آب او را آورده است.) در تمامی این مراحل «میریام» خواهر موسی به دستور مادرش اورا تعقیب میکرد تا از سرنوشتش مطلع شود. موسی در قصر برای شیر خوردن، سینه هیچ دایهای را نگرفت و از گرسنگی بیتاب شد؛ تا اینکه میریام به نحوی به اهالی قصر اطلاع داد که دایه بسیار خوبی را میشناسد و مادر خود یعنی مادر موسی را به صورت ناشناس به قصر آورد تا به او شیر بدهد و موسی سینه مادر را گرفت و آرام شد. همه این وقایع را خداوند رقم زد تا قدرت خود و ضعف و زبونی فرعون را؛ که مدعی خدایی بود؛ نشان بدهد. نوزادی که قرار بود حکومت فرعون را به چالش بکشد در دامان خود او که دشمنش بود حفظ نمود و بزرگ کرد! از سوی دیگر موسی پس از چهل سالگی به پیامبری مبعوث شد و آن موقع که مادر و خواهرش نمیدانستند که پیامبر و دشمن آینده فرعون است و فقط در فکر زنده و سالم نگه داشتن او بودند. ما نمیدانیم که مادر موسی حقیقت را به او گفته یا خیر. هیچ سند و خبری در این مورد وجود ندارد و تأثیری هم در اصل ماجرا ندارد زیرا خود فرعون میدانست که این نوزاد از بنی اسرائیل است ولی چون در قصر او زندگی میکرد و بزرگ می شد فرعون از این بابت نگرانی به خود راه نداد و اصلا احتمال نمیداد که این نوزاد همان است که در آینده در برابر او قد علم میکند. فرعون ادعای خدایی داشت ولی به هیچوجه از آینده مطلع نبود. همانگونه که ذکر شد این داستان، تجلی قدرت باری تعالی است که پیامبر خود را در دامان و خانه دشمن خود حفظ و بزرگ کرد. پیشنهاد میکنم مثنوی بسیار زیبای پروین اعتصامی را در این مورد حتما مطالعه کنید که اینچنین آغاز می شود:
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کِای فرزند خرد بی گناه....الخ.
پیروز باشید.
سلام ، سپاسگزارم ، سلامت و پاینده باشید ،