تفسیر ایه ی " فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ "
تفسیر ایه ی
" فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ "
از سوره ی بقره چی میشه ؟
٢ پاسخ
در دلهاى منافقان، بيمارى است پس خداوند بيمارى آنان را بيافزايد. و براى ايشان عذابی دردناك است، به سزاى آنكه (در اظهار ايمان) دروغ میگويند.
نکته ها
بيمارى، گاهی مربوط به جسم است، نظير آيهى ۱۸۵ سوره بقره؛ «وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً» كه درباره احكام روزه بيماران میباشد. و گاهی مربوط به روح است، نظير اين آيه «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» كه درباره بيمارى نفاق میباشد.
«۱». تفسير راهنما.
«۲». «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» غافر، ۱۹.
«۳». «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» طارق، ۹.
«۴». جمله «وَ ما يَشْعُرُونَ» دو گونه میتوان معنا كرد: اول آنكه شعور ندارند كه خدا اسرارشان را میداند و ديگر اينكه شعور ندارند كه در حقيقت به خود ضربه میزنند.
جلد ۱ - صفحه ۵۹
داستان منافق، به لاشه ومردارى بد بو میماند كه در مخزن آبی افتاده باشد. هر چه آب در آن بيشتر وارد شود، فسادش بيشتر شده و بوى نامطبوع و آلودگی آن افزايش میيابد. نفاق، همچون مردارى است كه اگر در روح و دل انسان باقی بماند، هر آيه وحكمی كه از طرف خداوند نازل شود، به جاى تسليم شدن در برابر آن، دست به تظاهر و رياكارى میزند و يك گام بر نفاق خود میافزايد. اين روح مريض، تمام افكار و اعمال او را، رياكارانه و منافقانه میكند و اين نوعی افزايش بيمارى است. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»
شايد جملهى «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» نفرين باشد. نظير «قاتَلَهُمُ اللَّهُ»* يعنی اكنون كه در دل بيمارى دارند، خدا بيمارى آنان را اضافه میكند.
پیام ها
۱ - نفاق، يك مرض روحی ومنافق بيمار است. همانطور كه بيمار، نه سالم است و نه مرده، منافق هم نه مؤمن است و نه كافر. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»
۲ - اصلِ انسان، دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ اللَّهُ»
(حقّ اين بود كه بگويد «فزادها الله مرضا» يعنی در دل آنان مرض بود، خداوند مرض آنها را زياد كرد. ولی فرمود: مرض خود آنان را زياد كرد. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زيرا اگر روح وقلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هويداست.) «۱»
۳ - نفاق، مرضی است كه رشد سرطانی دارد. «۲» «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»
«۱». تفسير راهنما.
«۲». در قرآن، آياتی را میخوانيم كه در آن اوصاف پسنديدهاى همچون: علم، هدايت و ايمان، قابل افزايش معرّفی شده است. همانند: «زِدْنِي عِلْماً» طه، ۱۱۴ و «زادَتْهُمْ إِيماناً» انفال، ۲ و «زادَهُمْ هُدىً» محمد، ۱۷. همچنين برخی از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نيز قابل ازدياد دانسته شدهاند. همانند: «فَزادَتْهُمْ رِجْساً» توبه، ۱۲۵ و «زادَهُمْ نُفُوراً» فرقان، ۶۰ و «ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا» توبه، ۴۷ و «وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً» اسراء، ۸۲. با توجّه به آيات مذكور، معلوم میشود كه سنّت خداوند، آزادى دادن به هر دو گروه خير و شر است. «كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» اسراء، ۲۰.
جلد ۱ - صفحه ۶۰
۴ - زمينههاى عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود میآورد. «لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»
۵ - دروغگويی، از روشهاى متداول منافقان است. «كانُوا يَكْذِبُونَ»
* باز نشر از سایت: 👇
بيمارى، گاهى مربوط به جسم است، نظير آيهى 185 سوره بقره؛ «وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً» كه درباره احكام روزه بيماران مىباشد. و گاهى مربوط به روح است، نظير اين آيه «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» كه درباره بيمارى نفاق مىباشد.
«1». تفسير راهنما.
«2». «يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ» غافر، 19.
«3». «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» طارق، 9.
«4». جمله «وَ ما يَشْعُرُونَ» دو گونه مىتوان معنا كرد: اول آنكه شعور ندارند كه خدا اسرارشان را مىداند و ديگر اينكه شعور ندارند كه در حقيقت به خود ضربه مىزنند.
جلد 1 - صفحه 59
داستان منافق، به لاشه ومردارى بد بو مىماند كه در مخزن آبى افتاده باشد. هر چه آب در آن بيشتر وارد شود، فسادش بيشتر شده و بوى نامطبوع و آلودگى آن افزايش مىيابد. نفاق، همچون مردارى است كه اگر در روح و دل انسان باقى بماند، هر آيه وحكمى كه از طرف خداوند نازل شود، به جاى تسليم شدن در برابر آن، دست به تظاهر و رياكارى مىزند و يك گام بر نفاق خود مىافزايد. اين روح مريض، تمام افكار و اعمال او را، رياكارانه و منافقانه مىكند و اين نوعى افزايش بيمارى است. «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»
شايد جملهى «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً» نفرين باشد. نظير «قاتَلَهُمُ اللَّهُ»* يعنى اكنون كه در دل بيمارى دارند، خدا بيمارى آنان را اضافه مىكند.
پیام ها1- نفاق، يك مرض روحى ومنافق بيمار است. همانطور كه بيمار، نه سالم است و نه مرده، منافق هم نه مؤمن است و نه كافر. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ»
2- اصلِ انسان، دل و روح اوست. «فَزادَهُمُ اللَّهُ»
(حقّ اين بود كه بگويد «فزادها الله مرضا» يعنى در دل آنان مرض بود، خداوند مرض آنها را زياد كرد. ولى فرمود: مرض خود آنان را زياد كرد. پس قلب انسان، به منزله تمام انسان است. زيرا اگر روح وقلب منحرف شود، آثارش در سخن و عمل هويداست.) «1»
3- نفاق، مرضى است كه رشد سرطانى دارد. «2» «فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»
«1». تفسير راهنما.
«2». در قرآن، آياتى را مىخوانيم كه در آن اوصاف پسنديدهاى همچون: علم، هدايت و ايمان، قابل افزايش معرّفى شده است. همانند: «زِدْنِي عِلْماً» طه، 114 و «زادَتْهُمْ إِيماناً» انفال، 2 و «زادَهُمْ هُدىً» محمد، 17. همچنين برخى از امراض و اوصاف ناپسند مانند: رجس، نفرت، ترس و خسارت نيز قابل ازدياد دانسته شدهاند. همانند: «فَزادَتْهُمْ رِجْساً» توبه، 125 و «زادَهُمْ نُفُوراً» فرقان، 60 و «ما زادُوكُمْ إِلَّا خَبالًا» توبه، 47 و «وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً» اسراء، 82. با توجّه به آيات مذكور، معلوم مىشود كه سنّت خداوند، آزادى دادن به هر دو گروه خير و شر است. «كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ» اسراء، 20.
جلد 1 - صفحه 60
4- زمينههاى عزّت و سقوط را، خود انسان در خود به وجود مىآورد. «لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ»
5- دروغگويى، از روشهاى متداول منافقان است. «كانُوا يَكْذِبُونَ»