پرسش خود را بپرسید

این ابیات از محمدعلی بهمنی را معنی کنید و مفهوم آنرا بیان نمایید

تاریخ
٢ ماه پیش
بازدید
١٩٤

در این زمانهٔ بی های‌و‌هویِ لال‌پرست
خوشا به‌حال کلاغان قیل‌و‌قال‌پرست

چگونه شرح دهم لحظه‌لحظهٔ خود را
برای این همه ناباور خیال‌پرست؟

به شب‌نشینی خرچنگ‌های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال‌پرست؟

رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند
به پای هرزه‌علف‌های باغ کال‌پرست

رسیده‌ام به کمالی که جز انالحق نیست
کمالِ دار را برای من کمال‌پرست

هنوز زنده‌ام و زنده بودنم خاری است
به تنگ‌چشمی نامردم زوال‌پرست
 

محمدعلی بهمنی

٦,٨٠٩
طلایی
٢
نقره‌ای
١٩٤
برنزی
٤٦٥

٢ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

خوشا خردمندان که خویش رازِ هستی در این تمرگیُ خَفِگونی جُسته اند؛ افسوس که نتوان  پچپچیدن در میانِ دَرَنده شکارچیانِ دروغپَرستُ پوچباور! ای ان که تو ارمانگرایی،  آرمانی شناخته ام که مگر راستی نیستُ آگاهی ام   آن ناکسان مرگپرست را بَس آزرده.

بی هیاهویی: تمرگی

لال پرستی: خفگونی

کلاغان قیلُ قال پرستُ ماهیان زلال پرست: خردمندان واژه سنجِ جوینده ی راز 

ناباوران خیال پرستُ هرزه علفان باغ کال پرست: پوچباوران  

مرداب: بی  پچپچی

خرچنگان:شکارچیان درنده 

غریبُ نچیده: افسوس

اناالحق: راستگویم.

کمال: آرمان

کمال پرست: ارمانگرا

زوال: مرگ

٢٨٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٣
برنزی
٥
تاریخ
٢ ماه پیش

با سلام

۱-در دوره ای که شور زندگی رفته و مردم را به سکوت واداشته اند و بی سخنان را می‌پسندند، خوش به حال کسانی که توان و شجاعت دارند و این سکوت  را  با هر صدایی حتّی  می‌شکنند، حتّی اگر ناموزون به گوش رسد.


۲- چگونه می‌توانم برای این همه آدم که زندگی در توهّمات، آن‌ها را نسبت به واقعیات بی‌باور کرده، همه لحظاتی که در خلوت (تنهایی ناب خود) گذرانده ام توضیح دهم؟


۳- چگونه ماهی که عاشق زلالی آب است می‌تواند در ضیافت شامی که خرچنگ‌ها در مرداب تیره برگزار کرده‌اند، شادی و پایکوبی کند؟ (در فضای ظلمانی عرصه برای لطیفان تنگ می‌شود.)


۴- انسان‌های پخته و آگاه در چنین فضایی که قدرنشناسی موج می‌زند، مثل میوه‌هایی رسیده می‌مانند که کسی خواهانشان نیست و به پای درخت روی علف‌های هرز می‌افتند و هم‌رده ی بی‌مقداران قرار می‌گیرند.
(در جامعه ای که به رشد و بلوغ فکری نرسیده قدر انسان‌های بلندمرتبه را نمی‌دانند و انسان‌های بی‌لیاقت و پست را ارج می‌نهند.)


۵- به مرتبه ای رسیده ام که فقط می‌توانند با کشتن من ساکتم کنند، چون نمی‌توانند به آن فهم بلندی که دست یافته ام برسند.
(چیزهایی که من فهم کرده ام و مقامی که به آن رسیده ام، با عقاید و ایمان آن‌ها تضاد دارد و مثل کفر است، پس مرا خواهند کشت.
مثل حلّاج که گفت من خدا هستم و او را دار زدند.)


۶- با این همه من همچنان زنده ام و بودن من مثل خاری است در چشم کوته نظران حسود و نامرد که از زندگی بیزار و عاشق کشتار هستند.

٨,٠٣٧
طلایی
٧
نقره‌ای
١٣٩
برنزی
٢١
تاریخ
٢ ماه پیش

پاسخ شما