پیشنهاد واژه مترادف برای «مشارکت سطح بالا» و «مشارکت سطح پایین»
برای دو عبارت «مشارکت سطح بالا» و «مشارکت سطح پایین» دنبال معادل تک کلمه ای هستم. خودم «پرمشارکت و کم مشارکت» به ذهنم میرسه که چندان جذاب نیست. لطفا پیشنهاد بدید که چه واژه ای را به کار ببرم.
٤ پاسخ
مشارکت / شرکت / شراکت از بازی / بازار / باز (open ) آمده ک نشان دهنده بیزی (بازی ) بودن دارد. همباز و شریک هم از اینجا آمده که انب + باز یا ان + باز بوده که انب به هم تبدیل شد ( انباشتن = انب + آشتن = هم هسته شدن / به هم رسیدن ) = مشارکت = انباشت
سطح = طبق که از تپق / طپق آمده از ریشه تپ (برابر tap لایتن) / تپه / تب / تبار / تبر ( طبر ) / تبرستان (طبرستان / تپورستان = نام کهن استان های شمالی کشور = استان تپه ها و برامدگی ها ) که همگی به ضربه و برامدگی اشاره دارد پس طبق یعنی جای برامدگی = امروز سطح معنی میشود ( طبقه و طبقات = سطح و سطوح )
بالا = والا ( که خود از وال یا بال و بالیدن آمده یعنی چیزی که شما را به ارج و والایی میبرد ) برابر uP = آپ / اف فارسی و بعدها upper شده اَبَر در ابرمرد و .... و بعدها اَبَر به بَر هیخته و تبدیل شد و برکنار / برنامه و ... با آن ساخته شد یعنی بسیار کنار زدن و ... بعد ها از up , uper پریدن و از پریدن فریدن و فر و شکوه ساخته شد که همگی یعنی بالایی و والایی و چون پ به ب تبدیل شده شاید پالییدن و پالایش همان بالایش و به اوج رساندن چیزی باشد ( شاید ) چکوار ( خلاصه ) بگم افر در افراسیاب گونه دیگر آپر است و در ابر اسمان گونه دیگر آنرا میبینیم پس میتوانید برای بالا از گونه لاتین تور آن یعنی pro که همان پر / فر است نیز استفاده کنید.
برای پایین اگر دنبال یه ریشه ایرانی کمتر استفاده شده هستید واژه بات / پات در باتن و باتالاق یعنی پایین و فرو افتاده ( در پتیاره نیز واژه پتی میشود کم و پایین و فرورفته و پتیاره میشود کسی ک با خودش فرو مایگی و پستی را می آورد)
پس برای
مشارکت سطح پایین = انباشت کم رمق / انباشت کم طبق / انباش پِتود (پِت = فرو و کم و پایین + تود = میزان و توده = کم فروغ) = > برای مشارکت سطح پایین انباشت را به باشت = مردم و حاضرین تبدیل کردم که باش در زبان ایرانی یعنی حاضرین مانند باشگاه = جای حاضرین و مردم.=> برای یکواژه ای آن = پِتودباشت = میزان و سطح مشارکت پایین
کمتودام = کم + تود ( سطح و انبوه و میزان ) + آم ( آمدن = مشارکت و بهم رسیدن )
پِتودام = پِت ( پایین / فرومایه /کم ) + تود ( توده / انبوده / میزان / سطح ) + آم ( آمدن / بهم رسیدن / مشارکت)
کمآیش = کم + آیش ( بهم رسیدن / مشارکت / ترکیب ) = مشارکت سطح پایین
مشارکت سطح بالا =فرتودباشت / پِروتودباشت / اَبَرتودباشت
فرتودآیش ( آیش = به همرسیدن = مشارکت=> فرتود ( توده( سطح )+ بالا )
فرتودام ( فر + تود + آم (آمدن )) = فر (بالا) + تود (میزان / سطح = توده و فشار و انبوه) + آم (آمدن = بهم رسیدن= مشارکت ) =< فرتودام = میزان مشارکت بالا
پُرآیش = پُر + آیش ( ترکیب / مشارکت ) = مشارکت سطح بالا
to involve (a person or his or her attention) intensely: captivate; occupy; immerse; intensely ingaged in
to get involved but not very intensely: indifferently take part; mere participation
سپاس از پاسخگوییتون، من دنبال معادل فارسی مناسب هستم. معادل انگلیسی high-involvement و low-involvement هست.
مشارکت سطح بالا: Engaged
- مشارکت سطح پایین: Disengaged