به نظر شما " چگونه میتوانید از مفاهیم جامعهشناسی برای تحلیل جنبشهای اجتماعی استفاده کنید؟"
چگونه میتوانید از مفاهیم جامعهشناسی برای تحلیل جنبشهای اجتماعی استفاده کنید؟
١ پاسخ
باید توجه کرد که در جامعه شناسی سیاسی متعارف، نگاه های متفاوتی وجود دارد. یک نگاه این اصل بنیادین را می پذیرد که جامعه، تعیین کننده عمل دولت است و به عبارت دیگر دولت دفتر جامعه را ورق نمی زند، بلکه جامعه است که به دولت شکل می دهد. این تعبیر بیشتر در ادبيات “مارکسی” است. در يك تعبير، ماركس طبقات جامعه را خیلی تعیین کننده وضع و حال دولت می داند و معتقد است نهایتا طبقات می توانند با ایجاد و جهت دهی احزاب، انتخابات را به سوی اهداف و منافع خویش هدایت کنند و دولت را بچرخانند. در مقابل این تفکر، سنت “وبر”ی است که به قدرت سیاسی و نقش تعیین کننده آن ( خصوصا قدرت مستقل دولت مدرن ) توجه دارد. در این زمینه، وبر هوشمندانه معتقد است دولت نیز تاثیرات اساسی بر جامعه دارد که قابل مطالعه است و از این منظر می توان اجمالا وی را ميتوان دولت – محور دانست. اما با توجه به تغییرات اخیر دنیای مدرن، جامعه شناسی متاخر، همت نظرش تنها متوجه این نیست که چرا از دل جامعه صنعتی، فاشیسم بیرون می آید؟ بلکه این جامعه شناسی سیاسی جدید، امروز به مسائل دیگری نگاه می کند. می پرسد که چرا با وجود کارکردی بودن نهادها و ساختارهای اجتماعی، هنوز جوامع، مستعد پذیرش جنبش های اجتماعی و اعتراضات جدیدی هستند؟ در این دیدگاه، بحث از دموکراسی مشورتی، سیاست مشارکتی، شبه سیاست و جنبش های جدید اجتماعی می شود. امروز در مقابل بحث های سازمانی و نهادی، بحث از بعد فعالانه، خلاقانه و active جامعه است. نظریات عاملیت agency و بازسازی جامعه از سوی نظریه پردازان جدید در حوزه جامعه شناسی رونق گرفته و برای مثال نگاه به جنبش های اجتماعی نیز بر خلاف گذشته با مفاهيم فردی شدن individualization و تفردسازی تبيين ميشود و در نگاهی کلی، در نظریات جدیدِ جنبش های جدید به جای طبقه، هویت مهم است، به جای ایدئولوژی بحث از گفتمان می شود و به جای منافع در معنای مارکسیستی آن، علایق جدید به سبک های گوناگون زندگی است که مهم شده است و خيلي بحثهاي ظريف ديگر. بنابراین جامعه شناسی سیاسی متاخر با مسائل و نگاه دیگری به سیاست و جامعه مدرنِ اخير نگاه می کند.
بسیاری فکر می کنند جامعه یعنی مجموعه ای که در آن گروهها ، نهادها ، طبقات و سازمان ها قرار دارد. در صورتیکه در جامعه همه اینها هست چیزهای دیگری هم هست مثل حرکت های خودانگیخته ، مثل زندگی روزمره و پویش ها و جنبشهای اجتماعی.
اما درباره جنبش اجتماعی، باید بحث را بازتر کرد. منظور از جنبش، شورش نیست چرا که شورش یک حرکت جمعی تخریبی است که عده ای از مسئله ای ناراضی اند و اعتراض می کنند، درحقیقت نوعی حرکت جمعی است که نقشه زیاد مشخصی برای آینده ندارد، افراد شورشی تنها به آن عامل تحریک کننده ای توجه می کنند که فکر می کنند قربانی آن هستند، این گونه رفتارها به روشنی با جنبش اجتماعی متفاوت است. جنبش، شامل آن حرکت های خودانگیخته یا زندگی روزمره یا فعالیت های بوروکراتیک و فعالیت های خانوادگی و کاری و حرفهاي هم نیست. بلکه جنبش آن بخش از حرکات جمعی است که متفاوت از رفتارهای طبیعی، بوروکراسی و شورشها در جامعه ایجاد می شود و دارای شرایط خاصی است تا بتوان نام یک جنبش را بر آن نهاد و می توان به تفصیل درباره ویژگی های آن صحبت کرد. ولي شما ميدانيد كه در صحبتهاي روزمره براي بيان خيلي از چيزها از واژه انقلاب استفاده ميكنند، براي بيان خيلي از چيزها هم از جنبش استفاده ميكنند. ولي در جامعهشناسی، يك جامعهشناس وظيفهاش اين است كه اين مفهوم را به معناي اگر بخواهیم جنبش های اجتماعی را تخصصی تر بررسی کنیم ویژگی هایی برای یک جنبش اجتماعی متصور است تا یک حرکت جمعی مبدل به جنبش اجتماعی شود . بهعبارت ديگر همه جوامع غرق انواعِ حركتهاي جمعی هستند ولي همه اين حركتهای جمعي، جنبش اجتماعي نيستند. به يك معنا ميتوان گفت اغلب جوامع آبستن جنبشهاي اجتماعی هستند اما وقتی ما ميتوانيم جنبشهای اجتماعی را در جامعه مشاهده كنيم كه حداقل شاهد چهار ویژگی به هم مرتبط باشيم:
۱ – جنبش اجتماعی آن دسته از حرکت های جمعی است که حول یک نارضایتی جدی و عمومی شکل می گیرد که در ادبیات جامعه شناسی، این نارضایتی با تعابیر مختلفی بیان می شود. یعنی عده ای بخاطر تبعیض یا محرومیت یا فساد یا تحقیر یا استبداد ناراحت و ناراضی باشند، به عبارت دیگر در جامعه تضاد یا شکاف یا معضل وجود دارد.مثال بارز این مسئله، وضعیت اسفناک زندگی کارگران در مراحل اولیه انقلاب صنعتی بود که جنبش کارگران را رقم زد. ۲ – اما می دانیم که برای تحقق یک جنبش، نارضایتی به تنهایی کافی نیست، برای مثال الان در ایران به قول معاون سازمان بهزیستی ۱۲میلیون نفر جمعیت فقیر و آسیب دیده داریم که بسیار هم ناراضی هستند اما جنبشی را ایجاد نکرده اند، لذا یکی از ويژگيهاي مهم در ایجاد جنبش، وجود گفتمان است. باید روی این نارضایتی بحث شود، نسبت به تبعیض علت یابی شود، وضعیت مطلوب و چگونگی رسیدن به آن نیز مورد بحث قرار گیرد و در یک کلام وجود گفتمان حول محور نارضایتی، نقش محوری در ایجاد جنبش اجتماعی را دارد. ۳ – نکته لازم دیگر در جنبش اجتماعی، مسئله سازماندهی و انسجام و رهبری است که بدون آن نیز، جنبش اجتماعی قابل تصور نیست. مردم می توانند ناراضی باشند ، درباره آن نارضایتی هم گفتمان باشد ولی در جامعه جنبشی هم ایجاد نشود ،بنابراین حرکت و سازماندهی ناراضیان نیز مهم است. ۴ – یک جنبش فراتر از اینها به فضای سیاسی برای عمل نیازمند است. تاوقتی سرکوب وجود داشته باشد و دولت اجازه فعالیت به جنبش ندهد، جنبش توان عرض اندام ندارد .لذا یا دولت باید دموکراتیک باشد و اجازه اعتراض بدهد ، یا باید دولت در شرایطی باشد که امکان سرکوب نداشته باشد. تازه با همه این حرف ها باز این نکته نیز مهم است که جنبش اجتماعی غیر از هسته پیش برنده بسیج کننده، ناراضیان معترض و گفتمان و سازماندهی نیاز به این دارد که مردم احساس کنند که با کمترین هزینه می توانند به جنبش بپیوندند. تجربه کشورهای تا حدودی دمکراتیک بعد از ۱۹۶۰ نیز نشان داده است از آن هنگام که دموکراسی وارد دوران تحكيم خود شده ، جنبش های اجتماعی جدید هم فعال شده اند چرا که پیوستن به جنبش در این وضعیت سیاسی هزینه کمتری دارد یا در کشورهای جهان سوم وقتی یک جنبشی فراگیر شده است که دولت بنا به دلایلی ضعیف شده است.آكادميك و دقيق تر بكار ببرد.
* در صورت علاقه به مطالعهی بیشتر در این زمینه به سایت زیر که مطالب بالا از آن نقل شده است رجوع کنید:
* باز نشر از سایت: 👇
https://nazemzade.com/گفتگو-درباره-جامعه-شناسی-جنبش-های-اجتم/