ترجمه و تفسیر ایه ی "إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنوا ۗ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ خَوّانٍ كَفورٍ"
٢ پاسخ
عهد به وعدهای گفته میشود که مقرون به شرط باشد، و دربارۀ انجام آن، از لفظ وفاء کردن استفاده میشود، امّا دربارۀ وعده از لفظ إنجاز استفاده میگردد و به عمل نکردن به عهد، « نقض عهد» گفته میشود در حالی که به عمل نکردن به وعده «خُلف وعده» گفته میشود. واژۀ وعد در قرآن ۱۵۱بار استعمال شده که ۹۱ بار از این تعداد به وعدهای خدا ، که در موقعیّتهای متفاوت صادر شده، اختصاص یافته است که نشان از اهمیّت این مطلب داردحقانیّت وعدههای الهیوعدههای خداوند حق است و هیچگونه باطل در آن راه ندارد، چرا که همیشه با واقعیّات منطبق است، قرآن کریم دراین باره میفرماید:
«... أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ»
«... آگاه باشید وعدۀ خدا حقّ است»
از آنجا که قول خدای تعالی همان فعل او است، وعدۀ او عبارت است از همان رفتاری که او با ما خواهد کرد که فعلاً برای ما غایب است و جنبه آینده را دارد، ولی برای خدای تعالی نه غایب است و نه جنبۀ آینده دارد.لازم به ذکر است که در قرآن حدود ۲۰ آیه در مورد حقانیّت وعدههای خداوند وارد شده، که میتواند تأکیدی بر واقعی بودن وعدههای خداوند باشد.
۳.۲ - حتمیّت وعدههای الهیصدور خلف وعده از خداوند محال و وقوع وعدههای او حتمی است:
۱) زیرا «خلف وعده» یا از جهت عدم قدرت و عجز بر انجام است یا از جهت احتیاج است یا از جهت نسیان است، که این جهات در خداوند راه ندارد،
آنچنانکه خداوند در قرآن فرموده:
«فَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ مُخْلِفَ وَعْدِهِ رُسُلَهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ ذُو انتِقام »
پس گمان مبر که خدا وعدهای را که به پیامبرانش داده، تخلّف کند چرا که خداوند قادر و انتقام گیرنده است»
و در آیات دیگری برای از بین بردن هر گونه شکّی، پس از قسمهای فراوان، با تأکید میفرماید:
«إِنَّما تُوعَدُونَ لَواقِع »
«که آنچه به شما (درباره قیامت ) وعده داده میشود، یقیناً واقع شدنی است.»
که همۀ این آیات و آیات دیگر، بر حتمی بودن وقوع وعدههای خداوند تأکید مینمایند، تا آنجا که حتّی گمان تخلّف این وعدهها نیز صحیح نیست.
۲) اگر خلف وعده بر خدا جایز باشد، ارسال رسولان و تنذیر و تبشیر مردم کاری عبث بوده و باعث سلب اطمینان بندگان و سست شدن آنها در اطاعت و عبادت او میشود.
[۱۴]
۳) در قرآن حدود ۳۵ آیه دربارۀ حتمی بودن وعدههای خداوند صادر شده که نشانگر میزان تأکید خداوند بر حتمی الوقوع بودن وعدههای اوست.
۴) وعدههای خدا بر اساس حکمت و مصلحت اوست، چنانکه قرآن کریم، برای یادآوری وضعیّت مؤمنین پیش از وقوع غزوۀ بدر ، دربارۀ وعدۀ خدا به مؤمنان، میفرماید:
«وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِین»
«و (به یاد آرید) هنگامی را که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه ( کاروان تجاری قریش ، یا لشکر مسلح آنها) نصیب شما خواهد بود و شما دوست میداشتید که کاروان (غیر مسلح) برای شما باشد (و بر آن پیروز شوید) ولی خداوند میخواهد حق را با کلمات خود تقویت، و ریشه کافران را قطع کند ازاینرو شما را بر خلاف میلتان با لشکر قریش درگیر ساخت، و آن پیروزی بزرگ نصیبتان شد.»
در این آیه خداوند به مؤمنین وعدۀ نبرد و درگیری با یکی از دو گروه تجاری یا نظامی را میدهد، در حالی که مسلمین از قدرت کافی برای مبارزه برخوردار نبودند و نیازمند آرامش برای تثبیت نظام نوپای خود بودند، امّا خداوند براساس مصلحت و حکمت، به آنها این وعده را داد.
خداوند با توجّه به نیازهای بشر و با در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان بندگان، به آنها وعدههایی داده است که قرآن با توجّه به آثار تربیتی این وعدهها و به تناسب شرایط مسلمان به نقل این وعدهها و وعدههایی که خداوند به مسلمانان داده است.
شایدبتوان آن را متناظر با شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نغمت از کفت بیرون کند دانست.(با اندکی ویرایش ویکی فقیه)
با سلام
ترجمه:
یقیناً خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند، بی گمان خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد.
۱. در آيات پيشين مطالبی در مورد اعمال حج بيان شد كه بسيارى از خرافات مشركان را نفی كرد. اين آيات ممكن بود خشم مخالفان را برانگيزد و موجب درگيرى آنان با مؤمنان شود، از اينرو خدا با بيان یک قانون عمومی و کلّی، همهى مؤمنان را در طول تاريخ بيمه كرد و بيان نمود كه خدا از مؤمنان دفاع میکند.
۲. مقصود از دفاع خدا از مؤمنان، همان حمايت الهی در صحنههاى زندگی دنيا و آخرت است. خدا در دنيا از دوستان خود در برابر دشمنان دفاع میکند و در نهايت آنان را پيروز و وارث زمين میگرداند و در آخرت نيز آنان را داخل بهشت برين میسازد.
3. خدا خیانتکاران ناسپاس را دوست ندارد و آنان را طرد میکند همان کسانی كه با شرک خود به پيمان فطرى خود خيانت كردند و با ياد نكردن نام خدا در هنگام قربانی، ناسپاسی نمودند.
البته اين آيه مخصوص مؤمنان و مشركان صدر اسلام نيست، بلكه یک قانون کلّی مربوط به همهى عصرها و در مورد همهى مؤمنان و مشركان است.
4. مقصود از محبّت نداشتن خدا به افراد خيانتكار و ناسپاس آن است كه خدا به آنان لطف و محبّت نمیکند و آنها توفيق هدايت و نزدیکی به خدا را پيدا نمیکنند و از مواهب و الطاف الهی محروم می مانند.