معنی کلمه ی " رشک" چیه ؟
معنی کلمه ی " رشک" چیه ؟
ای سخن خاموش کن با ما میا
بین که ما از رشک بیما میرویم
٥ پاسخ
ای سخن خاموش کن با ما میا
بین که ما از رشک بیما میرویم
سلام، کلمه "رشک" به معنای حسادت یا غبطه است. در این بیت، شاعر میگوید که از حسادت و غبطهای که نسبت به دیگران دارد، نمیتواند بدون آنها زندگی کند.
کلمه ی رَشْک برعکس کلمه ی حَسَد که بار منفی در درون خودش دارد دارای یک بار مثبت می باشد. حَسَد در دل خودش حس و احساس رو به همراه دارد و کلمه دیگری که درون این کلمه هست کلمه سد می باشد و ادغام این دو کلمه در همدیگر، یعنی انسداد حس، مسدود شدن حس و احساس و لطافت انسان. رَشْک یا رَهْشگ یعنی راه گشایی. کسی که به کسی رَشک می برد یعنی دنبال باز شدن و ایجاد یک راهی هست که اون هم به اون مقام و موقعیت برسد. برعکس انسان حسود که چشم دیدن اون موقعیت را برای کسی ندارد و حس بدی در خودش و دیگران ایجاد می کند، انسان رَشّاک نه تنها همچین آرزویی برای کسی ندارد بلکه به دنبال راهی هست که خودش هم به اون مقام برسد. و از موقعیت طرف مقابلش هم به وَجد می آید و وجدانش راضی است و به شوق ذوق می رسد و حس خوبی در طرف مقابلش ایجاد می کند. پس کلمه باستانی و کهن واژه ی رَشْک یا رَهشگ یعنی راه گشایی.
مرجع: سایت آبادیس، آقای غلامعلی شفیع آبادی: 👇
و اما معنی کلی این مصرع شعر مولانا:
شاعر میگوید: بقدری من به تو رشک میبرم و دنبال رهگشایی برای حال خراب خودم هستم که دیگر فقط تو را میبینم و از خودم چیزی باقی نمانده است و فقط تو باقی و ساری هستی.در حقیقت پس از فنای فی الله، با واصل شدن به بقای بالله، دوئیت پایان می پذیرد و به وحدت می رسیم.
میگه:
« من اونقدر حسودم که وقت رفتن خودم رو هم با خودم نمیبرم! تو کجا میخوای بیای مشدی؟ صدات درنیاد.»
«حمیت و عزت نفس»/ «ما ز رشک: ما از روی غیرت و حمیت، از فرط عزت نفس»/ به معنای غبطه هم نزدیک است طوری که برخلاف حسادت در اینجا بدخواهی برای کسی وجود ندارد بلکه خواهشِ رسیدن به چیزی با عزم راسخ است.
تفسیرهای زیاد و پیچیده ای از این غزل و به ویژه این بیت شده. من چیزی که یادم مونده رو میگم. از بیت اول «ما» در شعر اومده و تقریبا اتفاق نظری هست که اشاره به «نمود/ مظهر/ تجلی/ آیتِ الهی» داره. خدا چیزی ورای زمان و مکان است، پس در زبان «ما» هم چیزی که میتونه از خدا به فهم دربیاد هم مکانمند و زمان مند و به همین خاطر زبان مند است. غزل از حرکت به فنافی الله حرف میزنه. از آغاز تا پایان. در ابیات آخر که این بیت یکی مونده به آخره داره زبان (سخن) رو هم کنار میزنه. پس به «سخن» میگه: خاموش شو! هیسه! وایسا و اصلا لازم نکرده با ما بیای. چون داری میبینی که «بی ما» می رویم. برای اینکه بتونه بگه با گذاشتن «ما» دیگه چی براش میمونه نمیتونه کلمه ای پیدا کنه. مجبوره به طور صلبی بگه «بی ما» (هر آنچه ما نیست. یعنی نیستی؟! نمیدونم!). یعنی بعد از این همه چیزی که گفت و عزم جزم و مناعت طبع و «همت» و «بینا»یی خودش رو نشون داد، الان میگه با وجود این هایی که گفتم (ای سخن!) «نمی بینی دارم «بی ما» میرم؟. «ما» شامل سخن هم میشه.
رشک به معنی حسادت و
تنگ چشمی است