هر تصمیم استراتژیک چند عنصر کلیدی دارد؟
از دیدگاه لینچ هر تصمیم استراتژیک چند عنصر کلیدی دارد؟
نام ببرید.
٦ پاسخ
لینچ معتقد است هر تصميم استراتژيک، شامل پنج عنصر كليدي است:
پايدار بودن
تصميمات استراتژيك بايستي بتوانند در يك بازه زماني بلندمدت حفظ شوند كه اين امر در بقاي سازمان در بلندمدت تاثير دارد.
طراحي فرايندها به منظور تحقق استراتژي
بخشي اصلي از نظام برنامهريزي استراتژيک به نحوه حرکت سازمان به سوي اهداف اختصاص دارد. بنابراين طرح استراتژيک، تواماً اهداف، فرايندها و روشهاي وصول به اهداف را بيان ميكند.
ايجاد مزيت رقابتي
استراتژي در صورتي پايدار ميماند كه قابليت ايجاد مزيت رقابتي در برابر رقباي بالقوه و بالفعل را داشته باشد زيرا تدوين استراتژي در محيطهاي رقابتي صورت ميگيرد. حتي شركتهاي دولتي انحصاري نيز بر سر جذب منابع مالي با ساير سازمانهاي دولتي رقابت ميكنند.
ايجاد ارتباط بين سازمان و محيط آن
منظور، ارتباط واضح بين سازمان و کل زنجيره ارزش آن است (تأمينکننده، توزيعکننده، مشتري و غيره).
بينش سازمان
توانايي سوق دادن سازمان به سوي هدفي مشخص، فراتر از وضعيت فعلي كه به احتمال زياد نيازمند نوآوري است.
با توجه به نظریه تصمیمگیری استراتژیک استفن لینچ در اینجا ۶ مرحله به تفصیل آمده است:
1. مشکل را تعریف کنید (چه اتفاقی می افتد؟) آیا این یک واقعیت است یا فقط یک نظر است؟ چه مدرکی دارم؟ چند وقت است که مشکل وجود دارد؟ تاثیر مشکل چیست؟ آیا باید اقدامی انجام دهم؟ اگر چنین است، تا چه زمانی؟
2. مشکل را تجزیه و تحلیل کنید (چرا این اتفاق می افتد؟) چه چیزی باعث بروز مشکل شد؟ عجله برای درمان علائم ممکن است بهترین راه حل نباشد. برای شناسایی علت اصلی مشکل یک قدم به عقب بردارید. خیلی ساده، هنگامی که مشکلی رخ می دهد، شما به جستجوی زیر علائم ادامه می دهید تا با پرسیدن "چرا" حداقل پنج بار علت اصلی را کشف کنید.
3. ایجاد راه حل های جایگزین (گزینه های من چیست؟) گزینه های من چیست؟ اگر کاری نکنم چه اتفاقی می افتد؟ مزایا و معایب هر گزینه چیست؟
4. بهترین راه حل را انتخاب کنید (چه کار کنم؟) چه کار خواهم کرد؟ چگونه تصمیم خود را اعلام خواهم کرد؟
5. تصمیم را به عمل تبدیل کنید (در حال حاضر چه اقدامی میتوانم انجام دهم؟) "چه وظایفی را به خودم (یا دیگران) محول خواهم کرد تا تصمیم را عملی کنم؟ چگونه مطمئن شوم که این وظایف انجام می شود؟
6. نتایج را بررسی کنید (تصمیم من چقدر موثر بود؟)
من قبلاً در مورد اهمیت جلسات بررسی پس از اقدام (AAR) نوشته ام. این یک نوع جلسه توجیهی است که توسط ارتش ایالات متحده ایجاد شده است تا به سربازانش کمک کند تا درسهای (هم مثبت و هم منفی) را از هر مأموریت دریافت کنند.
شما می توانید از یک رویکرد مشابه برای بررسی کیفیت تصمیمات خود استفاده کنید. هدف (تصمیم / ماموریت) چه بود؟ در واقع چه اتفاقی افتاد؟ چه چیزی خوب شد و چرا؟ چه چیزی را می توان بهبود بخشید و چگونه؟ هدف این است که یک جلسه "پس از واقعه" تسهیل شده برای ضبط و مستندسازی درس های آموخته شده انجام شود تا کیفیت تصمیم گیری و اجرای آن تصمیمات برای آینده بهبود یابد.
از صفحه شخصی لینچ در لینکدین
۵تا عنصر اصلی دارد
۵ عنصر
۱-عرصه ها
۲-تمایز ها
۳-وسایل
۴-مراحل و گام بندی
۵-منطق اقتصادی
درود جناب همت زاده. ریچارد لینچ در فصل نخست کتاب "مدیریت استراتژیک" (Strategic Management)، که عکسهای آن را نیز می توانید در پیوست ببینید، 5 عنصر کلیدی برای هر تصمیم استراتژیک برشمرده که خلاصه ای از توضیحات هر مورد رو نیز در زیر می آورم (احتمالا شما نسخه ترجمه کتاب رو دارید و سوال رو براساس اون طرح کردید):
1. مشتریان موجود و جدید: مشتریان برای مدیریت استراتژیک، حیاتی هستند زیرا آنها، نه رقبا، تصمیم خرید را میگیرند. سازمانها باید نیازها، خواسته ها و ترجیحات مشتریان خود را درک کنند و استراتژی های خود را برای برآورده کردن این نیازها تنظیم کنند.
2. فرآیندهای اجرا برای تحویل استراتژی: استراتژی فقط در مورد ایده ها و برنامه ها نیست، بلکه در مورد نحوه اجرای آنها نیز هست. سازمانها باید فرآیندها و سیستمهایی را برای اجرای موثر و کارآمد استراتژی خود داشته باشند.
3. ایجاد مزیت رقابتی پایدار: برای بقای بلندمدت، سازمانها باید مزیت رقابتی نسبت به رقبا داشته باشند. این مزیت می تواند از طریق نوآوری، ارائه خدمات یا محصولات منحصر به فرد، یا ایجاد روابط قوی با مشتریان به دست آید.
4. استفاده از پیوندها بین سازمان و محیط:استراتژی باید از پیوندهای بسیاری که بین سازمان و محیط آن وجود دارد بهرهبرداری کند. این پیوندها میتوانند قراردادی و رسمی یا غیررسمی و غیررسمی باشند. به عنوان مثال، پیوندهای مایکروسافت با سایر نرمافزارهای شرکت خود و رقبا.
5. چشمانداز و هدف:این عوامل، توانایی حرکت سازمان به جلو را به طور چشمگیری افزایش میدهند. چشمانداز سازمان باید به یک هدف خاص تبدیل شود که همه اعضای سازمان آن را دنبال کنند.
منبع در زیر برای مطالعه دوستان آورده می شود:
https://www.google.cz/books/edition/Strategic_Management/i71dDwAAQBAJ?hl=en&gbpv=1&dq=strategic management richard lynch Key elements of strategic decisions&pg=PT56&printsec=frontcoverتصمیمگیری استراتژیک از دیدگاه لینچ عبارت است از فرایندی که در آن با بررسی تاثیر انتخاب هر گزینه بر سازمان، بهترین گزینه را انتخاب میکنید1. این فرایند شامل مراحل و عناصر کلیدی زیر است:
- تعریف مشکل و فرصتها: در این مرحله، مشکل یا فرصت مورد نظر به صورت کاملا شفاف تعریف میشود.
- جمعآوری و تحلیل دادهها: پس از شفاف شدن صورت مسئله، دادههای اولیه جمعآوری میشوند.
- ایجاد و ارزیابی گزینهها: در این مرحله، گزینههای مختلف برای حل مشکل یا بهرهبرداری از فرصت مورد نظر ایجاد و سپس ارزیابی میشوند.
- انتخاب استراتژی: بر اساس ارزیابیهای انجام شده، بهترین گزینه به عنوان استراتژی انتخاب میشود.
این عناصر کلیدی به همراه تفکر استراتژیک، که شامل رصد اتفاقات، درک نقاط قوت و ضعف سازمان و برنامهریزی برای چالشها و فرصتهای آینده است1، تشکیلدهنده فرایند تصمیمگیری استراتژیک از دیدگاه لینچ هستند.
کسی که قبل از همه و کاملتر نوشته، نباید در اولویت باشه؟؟؟؟؟؟؟؟