پرسش خود را بپرسید

عبارت " تلنگر خوردن" رو به انگلیسی چجوری بگیم؟

تاریخ
٣ ماه پیش
بازدید
١١١

چجوری بگیم که" تلنگر خوردم " یا کلن عبارت " تلنگر خوردن" رو چجوری تو انگلیسی بیان کنیم؟

٥٠
طلایی
٠
نقره‌ای
٠
برنزی
٣

٤ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

اینا همه یه جورایی معنی "تلنگر خوردن" رو میدن، ولی بسته به موقعیت، میتونی هر کدوم که حس میکنی مناسب‌تره رو استفاده کنی:
"یه تیپا خوردم" مثلاً: "با اون حرفش انگار یه تیپا خوردم به خودم اومدم"

  1. "انگار یکی زد پس کله‌م" مثال: "وقتی فیش حقوقیم رو دیدم، انگار یکی زد پس کله‌م"
  2. "عین فنر از جا پریدم" یعنی: "با شنیدن اون خبر عین فنر از جا پریدم، تازه فهمیدم چه خبره"
  3. "مخم سوت کشید" مثلاً: "با دیدن نمره‌هام مخم سوت کشید، فهمیدم باید جدی درس بخونم"
  4. "برق سه فاز بهم وصل کردن" مثال: "وقتی فهمیدم چقدر وقت تلف کردم، انگار برق سه فاز بهم وصل کردن"
  5. "یهو آب یخ ریختن روم" یعنی: "با حرف‌هاش انگار یهو آب یخ ریختن روم، به خودم اومدم"
  6. "عین جن زده‌ها پریدم" مثلاً: "وقتی ساعت رو دیدم عین جن زده‌ها پریدم، فهمیدم چقدر دیر شده"

اینا همه یه جورایی معنی "تلنگر خوردن" رو می‌دن، ولی خیلی خودمونی‌تر و عامیانه‌ترن. البته یادت باشه، اینا خیلی غیررسمی هستن و تو موقعیت‌های رسمی نباید ازشون استفاده کنی!
انگلیسی : "I had a wake-up call" فارسی: "تلنگر خوردم" فارسی : "یه تیپا خوردم"

  1. انگلیسی: "It hit home" فارسی رسمی: "عمیقاً متوجه شدم" فارسی : "انگار یکی زد پس کله‌م"
  2. انگلیسی: "It was an eye-opener" فارسی : "چشمانم را باز کرد" فارسی : "مخم سوت کشید"
  3. انگلیسی: "It struck a chord" فارسی : "تأثیر عمیقی گذاشت" فارسی : "عین فنر از جا پریدم"
  4. انگلیسی: "It gave me a reality check" فارسی : "مرا با واقعیت روبرو کرد" فارسی : "برق سه فاز بهم وصل کردن"
  5. انگلیسی: "It was a kick in the pants" فارسی : "انگیزه‌ای قوی برای تغییر شد" فارسی : "یهو آب یخ ریختن روم"

حالا می‌تونی بسته به موقعیت، از هر کدوم از این عبارت‌ها استفاده کنی. مثلاً:

  • تو یه موقعیت رسمی مثل محل کار: "The CEO's speech was a real wake-up call for our company." "سخنرانی مدیرعامل واقعاً برای شرکت ما تلنگری جدی بود."
  • با دوستات: "وقتی قبض برق رو دیدم، انگار یکی زد پس کله‌م! تازه فهمیدم چقدر داریم برق مصرف می‌کنیم."
  • تو یه مصاحبه: "That experience really hit home and made me reconsider my career path." "آن تجربه واقعاً تأثیر عمیقی بر من گذاشت و باعث شد در مسیر شغلی‌ام تجدیدنظر کنم."

اینجوری می‌تونی تو هر موقعیتی، از رسمی گرفته تا خیلی خودمونی، منظورت رو برسونی!."

١٥,٣٢٠
طلایی
٣
نقره‌ای
٧٢
برنزی
٨٢
تاریخ
٣ ماه پیش

 دو واژه  Flick و prod هر دو معنای تحت الفظی و مجازی تلنگر رو در بر دارن.

اصطلاح : wake up call

مثال:

It was a final wake-up call to change my lifestyle.

این اخرین تلنگری بود برای تغییر سبک زندگیم.

He gets things done, but only after I've prodded him into doing them.

او کارها را به انجام می رساند ، اما فقط بعد از از اینکه من به او تلنگر می زنم.

١١,٦٨٩
طلایی
٩
نقره‌ای
١٨٣
برنزی
٦٧
تاریخ
٣ ماه پیش

عبارت "تلنگر خوردن" در زبان فارسی به معنای این است که چیزی یا کسی باعث شده تا فرد به فکر فرو رود یا متوجه نکتهای شود. در زبان انگلیسی، برای بیان این مفهوم میتوان از عباراتی مانند "it hit me" یا "I had a realization" استفاده کرد. به عنوان مثال، میتوان گفت: "It suddenly hit me that I was wrong" یا "I had a realization about the importance of teamwork". این عبارات بیانگر این هستند که فرد به ناگهان به چیزی پی برده یا متوجه چیزی شده است .

٢٥,١٢١
طلایی
٣٩
نقره‌ای
٦١٣
برنزی
١٩٧
تاریخ
٣ ماه پیش

معاتی پیشنهادی زیر را بررسی کنید:

https://abadis.ir/fatofa/تلنگر/
١١,٩٩٥
طلایی
٨
نقره‌ای
٤٤٨
برنزی
٨٩
تاریخ
٣ ماه پیش

پاسخ شما