پرسش خود را بپرسید
معانی مختلف "figure out"
١ سال پیش
١٧٣
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
توضیح: پیبردن به چیزی که فرد از طریق اطلاعاتی که به دست اورده یا از بیرون به او رسیده است متوجه می شود.
معانی:
سر در آوردن
فهمیدن
کشف کردن
پی بردن
درک کردن
متوجه شدن
مثال:
It took them a long time to figure out how to work with the machine.
زمان زیادی طول کشید تا نحوه کار با دستگاه را متوجه شوند. (تا بفهمند دستگاه چگونه کار میکند).
١٢,١٨٧
٩
١٨٤
٦٩
١ سال پیش
درود
Figure out
سنجیدن، کشف کردن، فهمیدن، درک کردن، حل و فصل کردن، معین کردن
Figure sb out
سر در آوردن از کار کسی
١,٧٧٤
١
٢٧
١٢
١ سال پیش
- حل و فصل کردن
٤,٩٢٠
٠
٢٠٨
٩١
١ سال پیش