پرسش خود را بپرسید
معانی مختلف "figure out"
٩ ماه پیش
١٥٤
٣ پاسخ
مرتب سازی بر اساس:
توضیح: پیبردن به چیزی که فرد از طریق اطلاعاتی که به دست اورده یا از بیرون به او رسیده است متوجه می شود.
معانی:
سر در آوردن
فهمیدن
کشف کردن
پی بردن
درک کردن
متوجه شدن
مثال:
It took them a long time to figure out how to work with the machine.
زمان زیادی طول کشید تا نحوه کار با دستگاه را متوجه شوند. (تا بفهمند دستگاه چگونه کار میکند).
١٢,١٣٧
٩
١٨٤
٦٨
٩ ماه پیش
درود
Figure out
سنجیدن، کشف کردن، فهمیدن، درک کردن، حل و فصل کردن، معین کردن
Figure sb out
سر در آوردن از کار کسی
١,٧١٤
١
٢٧
١٢
٩ ماه پیش
- حل و فصل کردن
٤,١٠٢
٠
٢٠٢
٨٨
٩ ماه پیش