پرسش خود را بپرسید

معادل فارسی برای اصطلاح " in the nick of time"

تاریخ
١ هفته پیش
بازدید
٥١

معادل فارسی برای اصطلاح

 " in the nick of time"

 چیه ؟ کجا ها باید از این اصطلاح استفاده کنیم ؟

٢,٣٢٥
طلایی
٠
نقره‌ای
٠
برنزی
١٠٤

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

توضیح: این اصطلاح بدین معنا است که قبل از اینکه خیلی دیر شود، به جایی برسید یا کاری را تمام کنید یا به عبارتی در آخرین لحظه ممکن کاری را انجام دادن.

معادل:

سر بزنگاه

لحظه آخر

دقیقه نود 

درست به موقع

مترادف:

On the dot

Under the wire

Eleventh hour

مثال

She thought her husband was going to miss the birth of their first baby, but he arrived just in the nick of time.

او فکر کرد که شوهرش لحظه به دنیا امدن فرزند اول شان را از دست می دهد، اما او درست سر بزنگاه رسید.

٩,٢٠٢
طلایی
٦
نقره‌ای
١١٢
برنزی
٥٩
تاریخ
١ هفته پیش

درست بموقع، سربزنگاه، سروقت، درست بهنگام

٢٢٥,٧٣٦
طلایی
٧٥
نقره‌ای
٩٨٨
برنزی
١,٠٠٦
تاریخ
١ هفته پیش

سربزنگاه

دقیقه نود

تاریخ
١ هفته پیش

پاسخ شما