پرسش خود را بپرسید

معادل فارسی برای اصطلاح " in the nick of time"

تاریخ
١ سال پیش
بازدید
١٣٧

معادل فارسی برای اصطلاح

 " in the nick of time"

 چیه ؟ کجا ها باید از این اصطلاح استفاده کنیم ؟

٤,٢٤٩
طلایی
٠
نقره‌ای
٦
برنزی
١٩٥

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

توضیح: این اصطلاح بدین معنا است که قبل از اینکه خیلی دیر شود، به جایی برسید یا کاری را تمام کنید یا به عبارتی در آخرین لحظه ممکن کاری را انجام دادن.

معادل:

سر بزنگاه

لحظه آخر

دقیقه نود 

درست به موقع

مترادف:

On the dot

Under the wire

Eleventh hour

مثال

She thought her husband was going to miss the birth of their first baby, but he arrived just in the nick of time.

او فکر کرد که شوهرش لحظه به دنیا امدن فرزند اول شان را از دست می دهد، اما او درست سر بزنگاه رسید.

١٢,١٨٧
طلایی
٩
نقره‌ای
١٨٤
برنزی
٦٩
تاریخ
١ سال پیش

درست بموقع، سربزنگاه، سروقت، درست بهنگام

٢٤٦,٦٢٨
طلایی
٨٦
نقره‌ای
١,١٢٧
برنزی
١,١٠٥
تاریخ
١ سال پیش

سربزنگاه

دقیقه نود

تاریخ
١ سال پیش

پاسخ شما