Sick در جمله ی زیر به چه معنایست؟
٥ پاسخ
بیمار به نظر می رسید. شما بیمار به نظر می آید.
کلمه "sick" در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد:
1. **صفت**:
- **بیمار**: به معنای کسی که از نظر جسمی یا روحی بیمار است.
- مثال: He is very sick. (او بسیار بیمار است.)
- **احساس تهوع**: به معنای کسی که احساس تهوع دارد و میخواهد استفراغ کند.
- مثال: She felt sick after eating too much. (او بعد از خوردن زیاد احساس تهوع کرد.)
- **عصبانی یا خسته**: به معنای کسی که از چیزی بسیار خسته یا عصبانی است.
- مثال: I'm sick of this noise. (من از این سر و صدا خستهام.)
- **عالی**: در زبان عامیانه به معنای چیزی که بسیار خوب یا عالی است.
- مثال: That movie was sick! (آن فیلم عالی بود!)
2. **اسم**:
- **استفراغ**: به معنای مادهای که از معده به بیرون میآید.
- مثال: There was sick on the floor. (روی زمین استفراغ بود.)
3. **فعل**:
- **استفراغ کردن**: به معنای بالا آوردن چیزی از معده.
- مثال: He sicked up his dinner. (او شامش را بالا آورد.)
این کلمه بسته به زمینهای که در آن استفاده میشود، معانی مختلفی دارد.
بنظر مریض میای. از روی ظاهرش معلومه ناخوشه
کلمه "sick" در زبان انگلیسی معانی مختلفی دارد:
1. **صفت**:
- **بیمار**: به معنای کسی که از نظر جسمی یا روحی بیمار است.
- مثال: He is very sick. (او بسیار بیمار است.)
- **احساس تهوع**: به معنای کسی که احساس تهوع دارد و میخواهد استفراغ کند.
- مثال: She felt sick after eating too much. (او بعد از خوردن زیاد احساس تهوع کرد.)
- **عصبانی یا خسته**: به معنای کسی که از چیزی بسیار خسته یا عصبانی است.
- مثال: I'm sick of this noise. (من از این سر و صدا خستهام.)
- **عالی**: در زبان عامیانه به معنای چیزی که بسیار خوب یا عالی است.
- مثال: That movie was sick! (آن فیلم عالی بود!)
2. **اسم**:
- **استفراغ**: به معنای مادهای که از معده به بیرون میآید.
- مثال: There was sick on the floor. (روی زمین استفراغ بود.)
3. **فعل**:
- **استفراغ کردن**: به معنای بالا آوردن چیزی از معده.
- مثال: He sicked up his dinner. (او شامش را بالا آورد.)
این کلمه بسته به زمینهای که در آن استفاده میشود، معانی مختلفی دارد.
به نظر مریض (مریض احوال، ناخوش، حالندار) میای!